یادداشت

فهم قرآن از نگاه امام خمینی (ره)

 

مقدمه: اهمیت قرآن

امام خمینی یکی از عارفان فرهیخته ای است که در سایه معارف قرآن و عمل به آنها به مقامات والایی رسیده و شعله عشق به حق و جذبه معارف قرآنی در سراسر وجود او فراگیر شده بود. امام قرآن را نازله غیبی و مظهر رحمت الهی می دانند که جامع تمامی کمالات و صورت اسم اعظم و منتهای انسان کامل است.(1)

ایشان قرآن را کتاب الهی و یک سفره گسترده ای معرفی می کند که همه اشخاص به قدر سعه وجودی خود و ظرفیتی که دارند از آن استفاده می کنند و بالاترین هدف قرآن و هدف انبیای بزرگ توسعه معرفت است (2) و به تعبیر امام، عرفان بزرگترین معجزه قرآن است. (3)

عظمت این کتاب در بیان امام به عظمت فرستنده وحی و عظمت واسطه وحی و عظمت کسی که بر او وحی شده و عظمت پیام و هدف این کتاب می باشد. (4)

پیرامون قرآن و ویژگی ها و فهم این کتاب مقدس مباحثی مطرح است. در این مقاله به بررسی دیدگاه امام خمینی در مباحثی چون امکان فهم قرآن؛ اقسام آیات قرآن؛ زبان قرآن (ظاهر و باطن)؛ مراتب فهم و شرایط و موانع فهم قرآن و فهم کامل و عالمان حقیقی به آن، می پردازیم.

بخش اوّل: امکان فهم قرآن

توجه به چند مطلب ما را به لزوم بحث از فهم قرآن رهنمون می سازد:

1. قرآن مفتاح معرفت الهی است: قرآن همانند همه کتب انبیاء دیگر برای معرفت حضرت حق نازل شده است تا بشر در پرتو شناخت حق تعالی به کمال دست یابد، امام خمینی نیز بر این نکته تاکید کرده است:

«آرمان اصلی وحی این بوده است که برای بشر معرفت ایجاد کند، معرفت به حق تعالی، در راس همه امور این معناست.» (5)

2. قرآن سراسر سِرّ الهی است: امام خمینی قرآن را کتابی مشحون از اسرار الهی می داند که چندین مرتبه تنزل کرده تا به این مرتبه رسیده است و اگر انسان بخواهد به حقیقت آن برسد باید واقف بر اسرار شود. ایشان دراین باره می آورد:

«قرآن در حدّ ما نیست، در حد بشر نیست، قرآن سرّی است بین حق و ولی الله اعظم که رسول خداست، به تبع او نازل می شود تا می رسد به این جایی که به صورت حروف و کتاب درمی آید.» (6)

3. لزوم فهم کتاب مستور: از همین جا روشن می شود که هدف خلقت و رسیدن به کمال در پرتو دست یابی به حقایق و معارف قرآنی است و از طرف دیگر کتاب مشحون از اسرار است، پس باید اول آن را فهمید و به حقیقت آن دست یافت و بعد به آن عمل نمود. لذا باید مراتب فهم، شرایط و موانع آن را شناخت. از این روی حضرت امیرالمومین(ع) در نهج البلاغه می فرماید:

«تَعلَّمُوا القُرآنَ فَإنَّه احسَنُ الحَدیثِ، وَ تَفَقَّهوا فیه فَإنَّه رَبیعُ القُلُوب، وَ إستَشفُوا بِنُورِهِ فَإنَّه شِفاءُ الصُّدُورِ»

«قرآن را بیاموزید که بهترین گفتار است، و آن را نیک بفهمید که بهار دلهاست. از نور آن شفا و بهبودی خواهید که شفای سینه های بیمار است.»

ولی باید دانست فهم قرآن به طور کامل و به جمیع مراتب آن برایمان میسر نیست، هر چند ما درصدد فهم قرآن برآئیم اما از آنجا که از مبدا کمال مطلق و بی نهایت و فیض و علم لایزال الهی نازل شده است، رسیدن به باطن قرآن و تمام حقیقت آن مانند درک ذات الهی برای بشر ممکن نیست.

هرچند فهم قرآن به طور کامل برای انسان میسر نیست، اما انسان ها می توانند به تبع مخاطبان اصلی وحی و با کمک آنها به حقایق قرآن دست یابند و خداوند نیز از روی حکمت خود آن را به گونه ای نازل کرده است که دربردارند ظاهر و باطن است و از ظاهر آیات و قرآن منزّل نیز هرکس به قدر فهم و اشتهای خود بهره می برد. (8)

در این باره کسانی که مسلک اخباری گری را برگزیده بودند قائل به تعطیلی فهم انسان ها در قرآن شدند و فهم قرآن را منحصر در اهل بیت (علیهم السّلام) دانسته و برای دیگران بهره ای جز ثواب قرائت قائل نبودند و تنها در مواردی که از جانب اهل بیت (علیهم السلام) روایاتی در تفسیر و بیان مراد آیات وارد شده استفاده و استناد به آیات را مجاز می دانستند.

اخباریون برای اثبات حرف خود به این روایت استشهاد می نمودند: «إنّما یعرف القرآن من خوطب به»9، «بدرستی قرآن را کسی می شناسد که مخاطب آن قرار گرفته است» و مخاطبین قرآن جز وجود مبارک پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و اوصیاء بر حق ایشان نمی باشند.(10) همچنین آنان به روایاتی که نهی از تفسیر به رای کرده و یا قرآن را در جایگاهی معرفی می کند که خارج از دسترس عقول مردمان است،(11) تمسک می جویند.

اما در مقابل آن، علمای اصولی شیعه و دیگران به نقد تفکر آنها پرداخته و دلایل آنها را مورد نقد قرار دادند که در آثار استاد کل وحید بهبهانی و دیگر علما همچون شیخ انصاری ذیل بحث حجیت ظواهر الفاظ دیده می شود. که مجال نقل و بیان همه آنها در این جا میسور نیست و تنها به جوابی که مرحوم امام خمینی در کتب اصولی خود به آن اشاره فرمودند اکتفا می کنیم:

امام خمینی در راستای اثبات حجیت ظواهر قرآنی و امکان فهم قرآن به بناء عقلاء در محاورات عرفی و نحوه سخن گفتن آنان تمسک می جوید و برای آن مراحلی را ترسیم می نماید:

1. اثبات اصل صدور کلام از متکلم.

2. اثبات اصل ظهور کلام که از ناحیه تبادر و ارتکاز عرفی ودیگر علامات حقیقت و مجاز و قول اهل لغت می توان به آن دست یافت.

3. اثبات جهت صدور و کشف مراد جدّی متکلم و این که او ظواهر کلام خود را اراده نموده و موانعی از آن مانند تقیه موجود نیست.

برای هر کلامی با طیّ این سه مرحله حجیّت ظهور محقق شده و قابل استناد و فهم می باشد و در این فرقی میان قرآن و سایر سخنان مردم نیست؛ زیرا خداوند نیز در نحوه گفتار و انتقال مطالب به مردم، شیوه عقلا را برگزیده است. (12)

ایشان در پاسخ به حدیث «من خوطب به» آن را اشاره به بالاترین مرتبه فهم و فهم حقیقی و باطن قرآن می داند که منحصر به وجود مقدس پیامبر (صلی الله علیه و آله) است که حتی جبرئیل و غیر او از دست یابی به آن محروم اند مگر به واسطه خود پیامبر (صلی الله علیه و آله)(13) و احادیث مربوط به دور بودن قرآن و دین از عقول را مربوط به احکام تعبّدیه به دین و در مقابل فقهای عامه می داند. (14)

بخش دوم: اقسام آیات قرآن و فهم آن

1ـ محکم و متشابه

قرآن به صراحت آیاتی مانند «مِنهُ آیاتٌ مُحکَمَاتٌ هُنَّ اُمُّ الکِتابِ و اُخَرُ مُتَشابِهاتٌ»(15) مشتمل بر آیات محکم و متشابه می باشد و همین امر موجب گردیده حضرت امیرالمومنین(ع) آن را (حَمّالٌ ذُوالوُجُوه)(16) بنامد.

واژه (محکم) برگرفته از ریشه (حَکَم) به معنای (منع) می باشد بر این اساس آیه محکم به آیه ای گفته می شود که از حیث لفظ و معنا شبهه ای بر آن عارض نگردد.(17) در مقابل آن (متشابه) به دو چیزی می گویند که مناسبت و مشاکلت از نظر شکل و صورت ظاهر داشته باشند. پس محکمات آیاتی هستند که تاویلی ندارند و همه آن را می فهمند. اما متشابه از قبیل رمز است و تاویل آن را جز خدا و راسخان در علم کسی نمی داند.

امام خمینی به تبع نص کتاب و همانند بسیاری از عالمان و اندیشه مندان، آیات را به محکم و متشابه تقسیم می کند. (18)

مفسرین بسیاری دراین باره به بحث پرداخته اند و مطالب مفیدی را در بیان مراد از محکم و متشابه و جواز تاویل قرآن ذکر نمودند که در این جا مجال ذکر آنها نیست.(19)

2ـ تنوع سطح مضامین آیات

امام، آیات قرآن را از حیث سطح مضامین آن، متنوع دانسته که برخی از آیات برای عموم مردم و طبقات مختلف جامعه است و آن آیاتی است که جنبه عملی داشته باشد و در کشور باید اجرا شود.

اما دسته دیگری از آیات، آیات علمی است که آنها برخی مخصوص ارباب وحی است و برخی برای دانشمندان و طبقه عالی است، همانند براهین که برای تجرّد واجب و احاطه قیّومی او وارد است که شایسته همانند ملاصدرا و فیض کاشانی است.

در روایات ما نیز بر این نکته تاکید شده و این سخن امام برگرفته از آنها است. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

«کتاب الله علی اربعه اشیاء: البعاره و الإشاره و اللطایف و الحقایق. فامّا العباره فللعوام. والإشاره للخواصّ و اللطایف للاولیاء و الحقایق الانبیاء.» (20)

کتاب خدا بر چهار گونه است: عبارت، اشارت، لطایف و حقایق. اما عبارت آن برای عوام است و اشارات آن برای خواص و لطایف آن برای اولیاء و حقایق آن برای انبیا است.

همین روایت برای آنچه بیش تر ذکر شد در اثبات امکان فهم و وجود ظاهر باطن قرآن که در صفحات آتی می آید قابل استفاده است.

3ـ حروف مقطعه

در آغاز بیست وهشت سوره از سوره های قرآن حروف مقطّعه دارد، مانند بقره، آل عمران، اعراف، یونس، هود و... تا سوره های قاف و قلم.

امام، در ذیل بحث از محکم و متشابه به بیان حقیقت حروف مقطعه پرداخته است؛ اما در میان اندیشه مندان علوم قرآن دو دیدگاه اساسی در این باب وجود دارد:

دیدگاه نخست مراد از این حروف را امر مشخص و معیّنی می داند، که این عدّه در بیان مراد از آن اختلاف نمودند و در برخی از کتب تفسیری بیش از بیست معنا برای آن ذکر نمودند.

و دیدگاه دیگر آن را از علم مستور الهی و یا از قبیل آیات متشابه می داند. (21)

در ذیل به برخی از انظار در معانی حروف مقطعه اشاره می کنیم:

1. حروف مقطعه اسامی سوره ها است.

2. آنها اسامی قرآن می باشند.

3. آنها اسامی خداوند می باشند. که این نظریه خود به شاخه هایی تبدیل می شود: آنها برخی از اسماء الهی هستند؛ یا هر یک از آنها دلالت بر اسمی از اسامی الهی یا صفتی از صفات او دارد؛ یا برخی از آنها اسماء الذات و برخی دیگر اسماء صفات و یا اجزاء اسم اعظم و... می باشند.

4. برخی از آنها اسامی خداوند و برخی اسامی پیامبر (صلی الله علیه و آله) و جبرئیل (علیه السّلام) می باشد.

5. حروف مقطعه برای تحدّی کفار است که قرآن از جنس همین حروف تشکیل شده است و شما از آوردن مثل آن عاجزید.

6. آنها خلاصه و بیان اجمالی سوره ها هستند.

7. اشاره به این دارد که غالب حروف آن سوره از این حروفی است که در آغاز آن قرار دارد و به نوعی دلالت بر اعجاز لفظی و عددی آیات قرآن دارد.

امام، همانند مشهور ـ مثل مرحوم علامه طباطبایی و برخی دیگر(22) ـ آنها را از رموز الهی می داند و امکان تفسیر آن را جز برای کسانی که مخاطبین خطاب الهی هستند محال می داند و اعتقاد دارند جهل دیگران در این امر، ضرری را موجب نمی شود.

امام خمینی، حروف مقطّعه را از قبیل رمز بین محّب و محبوب دانسته که کسی را از علم آن بهره نیست. آنچه مفسّرین به حسب حدس و تخمین خود ذکر کرده اند غالباً حدس های بارد و بی ماخذ است.(23) در این باره به حدیث سفیان ثوری استشهاد می کند.(24) که در آن امام صادق (علیه السلام) در مقابل سوال سفیان از معانی حروف مقطعه به برخی از معانی و اشارات آنها پرداخته و برخی از رموز آن را بیان فرمودند.

ایشان در کتاب کشف اسرار نیز بر این معنا تاکید کرده و می نویسند: هیچ بعدی ندارد که اینها از اموری باشد که از حوصله فهم بشر خارج است و خدای تعالی به مخصوصین به خطاب خود اختصاص داده است، همانند تلگراف ها.(25) در نامه (ره عشق)(26) نیز بر اسرار میان عاشق و معشوق بودن تاکید دارد. این در حالی است که مفسرین احتمالات دیگری ذکر کرده اند.

بخش سوم: زبان قرآن (ظاهر و باطن)

درباره چگونگی زبان قرآن نظریاتی مطرح است عده ای تنها بر ظاهر قرآن اکتفا کردند و در مقابل عده ای دیگر ظواهر را به تاویل برده و قائل به رمزگرایی شدند و تنها بر باطن اکتفا نمودند و در مقابل این دو دیدگاه، ترکیب زبان قرآن و جمع میان ظاهر و باطن است.

1. ظاهرگرایی

عده ای قائل به فهم قرآن شده اما آن را در حدّ فهم ظاهری نگاه داشتند و فهم قرآن را در محدوده قرائت قرآن و فهم ظواهر و معانی ظاهری کلمات آن تجویز کردند، این دسته از غور در معارف توحیدی و آیاتی که پیرامون خداوند و عرش الهی و سایر دقایق قرآنی است ابا داشتند که تاثیرات آن در مباحث کلامی و پیدایش مسلک هایی در اصول فقه به خوبی نمایان است که در بحث امکان فهم قرآن به اختصار به آن اشاره کردیم.

علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان می آورد که از طبقه صحابه مباحثی پیرامون این آیات دیده نمی شود بلکه آنها از محدوده ظواهر دینی تجاوز نکرده و به آن اکتفا نمودند. و بر همین روش تابعین از صحابه و قدما از مفسرین مشی نمودند. ایشان این تفکر را مورد نقد قرار می دهند.(27)

شهید مطهری نیز در نقد و بررسی تفکر این دسته می آورد:

«سران اهل حدیث مانند مالک بن انس و احمد بن حنبل اساساً بحث و چون و چرا و استدلال را در مسائل ایمانی حرام می شمردند و بدعت می دانستند... و با روی کار آمدن ابوالحسن اشعری... جمود و قشری گری اهل حدیث بر عالم تسنن غلبه و استمرار پیدا کرد.» (28)

ایشان در جایی دیگر می آورند:

«در مورد قرآن اینها محترمانه ادعا می کردند که قرآن برزگ تر از آن است که ما آدم های حقیر بتوانیم بیندیشیم فقط پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السّلام) حق دارند در آیات غور کنند، ما فقط تلاوت آیات را داریم...» (29)

امام نیز تمسک به ظواهر را موجب تعطیلی فهم می داند (30) بلکه بر این نکته تصریح دارند که قرآن جلوه تام الهی است و با همه اسماء و صفات تجلّی کرده و هدف و مقصود اصلی آن معرفی حق تعالی است و برای عامه مردم مراتبی از قرآن قابل فهم است و خواص هم مراتب بالاتر را از آن استفاده می کنند.(31) ایشان بر تفکر و تدبر در آیات قرآن به ویژه در بخش معارف و اعتقادات و باب اثبات صانع و توحید و اثبات معاد و غیر آن تاکید می نماید. (32) با این بیان روشن می شود که مسلک امام، و عده ای دیگر از علمای شیعه و مفسران قرآن، امکان فهم قرآن در مرتبه ای فراتر از ظواهر قرآنی است و برای انسانها به حسب قدرت و استعداد ادراکی و عرفانی امکان دست یابی به مراتب بالاتر و عمیق تر وجود دارد. از همین جا بحث مراتب فهم قرآن مطرح شده که در صفحات آینده به آن می پردازیم.

2ـ رمزگرایی

در مقابل دیدگاه اول که برای قرآن تنها قائل به ظاهر بود و امکان دست یابی باطن را برای غیرمعصومین ممکن و مجاز نمی دانست عده ای دیگر همانند باطنی ها و اسماعیلیه و متصوفه قائل شدند ظواهر قرآنی مراد کلام الهی نیست و آنچه ما از نصوص و ظواهر قرآنی مشاهده می کنیم تنها مقصود نبوده بلکه حقیقت وحی و کلام اهلی در پس پرده این الفاظ قرار دارد و این الفاظ رمزی است برای آن حقایق. از این روی پیروان این دیدگاه دست به تاویلات ذوقی زده که مرحوم شهید مطهری به نمونه ای از آن اشاره کرده، و مورد نقد قرار می دهد. آیه (یا بُنّی اری فی المنام انّی اذ فانظر ماذاتری...» (33) که مربوط به داستان حضرت ابراهیم و ذبح اسماعیل است که آن را تاویل بردند که مقصود از ابراهیم عقل است و مقصود از اسماعیل، نفس است و عقل سعی داشته تا نفس را ذبح کند.

شهید مطهری در نقد این تفکر می آورد: «روشن است که چنین برداشتی بازی کردن با قرآن است و ارائه یک نوع شناخت انحرافی و درباره همین برداشت های انحرافی و مبتنی بر خواست ها و امیال شخصی و گروهی است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «من فسّر القرآن برایه فلیتبوا مقعده من النار»، این چنین بازیث با آیات خیانت به قرآن محسوب می شود، آن هم خیانتی بسیار بزرگ». (34)

از آنچه امام و دیگران در باب تفسیر به رای ذکر کرده (35) علاوه بر مطالبی که در بیان دیدگاه جمع بین ظاهر و باطن و ترکیبی بودن زبان قرآن ذکر می شود ردّ دیدگاه فوق به خوبی روشن می شود. ایشان تصریح دارند که اخذ تنها باطن قرآن موجب گمراهی می شود. (36)

3. ظاهر و باطن

در طول تاریخ اسلام اندیشه مندان بزرگی زبان قرآن را ترکیبی از ظاهر و باطن دانسته اند و بر پیوند میان این دو تاکید کرده اند. این مطلب در آثار امام، غزالی، ابن عربی و ملاصدرا و دیگران (37) به صراحت دیده می شود. در روایات متعددی بر وجود ظاهر و باطنی برای قرآن کریم تاکید شده است که از جمله آنها:

از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمودند:

«لکل آیه ظهر و بطن، و لکلّ حرف حدّ، و لکلّ حدّ مطلّع.» (38)

برای هر آیه ای ظاهر و باطنی است و برای هر حرفی حدّی و حدودی و برای هر حدّی مرادی است.»

از امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السّلام) نقل شده فرمودند: «ما من آیه إلّا و لها اربعه معان: ظاهر و باطن و حدّ و مطّلع، فالظاهر التلاوه، و الباطن الفهم، والحدّ هو احکام الحلال والحرام والمطلع هو مرادالله من العبد منها.» (39)

«هیچ آیه ای نیست مگر این که برای آن چهار معنا است: ظاهر و باطن و حدّ و مطّلع، پس ظاهر آن تلاوت است و باطن آن فهم است و حدّ آن احکام حلال و حرام الهی است و مطلع آن، مراد خداوند از آنها نسبت به عبد است.»

انسان ها می توانند به تبع مخاطبان اصلی وحی و با کمک آنها به حقایق قرآن دست یابند

برخی از آیات قرآن برای عموم مردم و طبقات مختلف جامعه است و آن آیاتی است که در کشور باید اجرا شود

امام نیز پیرو روایات اهل بیت (علیهم السلام) برای قرآن قائل به ظاهر و باطنی شدند و قائل پیوستگی میان آن دو است.

«عارف کامل کسی است که همه مراتب را حفظ کند... ظاهر و باطن کتاب را قرائت کند و در صورت و معنایش، و تفسیر و تاویلش تدبر نماید که ظاهر بدون باطن و صورت بدون معنا مانند پیکری است بدون روح و دنیایی است بدون آخرت؛ همان گونه که باطن را به جز از رهگذر ظاهر نمی توان به دست آورد... پس کسی که فقط ظاهر را بگیرد و در همان جا بایستد، تقصیر کرده و خود را معطّل نموده است و آیات و روایات بسیاری نیز بر ردّ آن است که دلالت دارد بر این که تدبر در آیات الله و تفکر در کتاب های الهی و کلماتش را نیکو شمرده و بر آن کس که از تدبر و تفکر روی بگرداند و در قشر و ظاهر آیات و روایات متوقف گردد اعتراض دارند. و کسی که فقط راه باطن را پیش گیرد بدون آن که به ظاهر نگاه کند خودش از صراط مستقیم گمراه و دیگران را نیز گمراه خواهد نمود. و اما کسی که ظاهر را برای وصول به حقایق بگیرد و نگاهش (همچون نگاه) به آینه برای دیدن جمال محبوب باشد، اوست که راه مستقیم را پیموده و قرآن را همچنان که شاید، تلاوت نموده [است].» (40)

ایشان در کتاب شرح دعای سحر در ضمن بحث از مراتب بالای کمال و آماده شدن سالک برای فراگرفتن ارواح معانی و بطون آن راه دستیابی به باطن را باز شدن درب تاویل بر دلهای سالک می داند که موجب راهیابی به شهر علما راسخین و پشت سر گذاشتن راه حس و سفر به منازل کتاب الهی است؛ زیرا که قرآن را منزل ها و مرحله ها و ظاهرها و باطن هایی است که پست ترین آنها آن است که در پوسته الفاظ محصور و در گورستان تعینات مدفون است. (41)

در نتیجه امام خمینی اکتفا به ظاهر تنها و یا باطن را باطل دانسته و قائل به جمع بین ظاهر و باطن است و بر پیوستگی ظاهر و باطن و این که راه باطن از ظاهر می گذرد، تاکید دارند.

مراد از ظاهر و باطن قرآن

با مطالب پیش گفته مراد از ظاهر قرآن به خوبی روشن شده است، اما بنا بر نظریه صحیح که در کنار ظاهر باطنی قرار دارد، باید دید مراد از باطن قرآن چیست؟

از مطالب گذشته و آنچه در ردّ رمزگرایی و مسلک باطنیه گفته شده، روشن گردید که باطن به معنای بریده و جدای از ظاهر و تاویل ذوقی آیات صحیح نبوده و مراد اندیشه مندان علوم قرآنی نیست.

اما در این میان دو دیدگاه وجود دارد که آیا مراد از باطن همان چیزی است که از سنخ معانی و مفاهیم ذهنیه است و انسان به واسطه قدرت تعقّل و تفکر و اجتهاد عقلی و با کمک دقت نظر و شرح صدر به آن دست می یابد و تفسیر، بیانگر ظاهر آیات و تاویل بیانگر باطنی آن است و یا باطن همان معنایی است که آیات به دلالت تضمینه در خود دارد و با باطن از سنخ دلالت التزامیه آیات است و یا باطن همان اشارات و لطائف و حقائق قرآنی است که در پس پرده الفاظ پنهان است و انسان با تدبر و تعمّق؛ تدبر و تعمّق به آن دست می یابد.

همه این نظریات در یک امر اشتراک دارند که باطن را از سنخ معانی و مفاهیم می دانند. (42) در مقابل دیدگاه فوق عده ای دیگر از دانشمندان علوم قرآن قائل هستند که باطن قرآن حقیقتی وراء لفظ دارد و آن حقیقت ذات مراتب است که در پس پرده لفظ پنهان است اما الفاظ و ظاهر قرآن تنها حکایت از مرتبه اخیر و پوسته آن می کند. امام غزالی، ابن عربی، ملاصدرا (43) قائل به این معنا بودند و هر یک از آنها بنابر مشرب عرفانی ـ اخلاقی و یا فلسفی که داشتند دست به اثبات آن زدند. خلاصه این نظریه را می توان چنین بیان نمود: کلام الهی به تناسب با خداوند و متکلم آن در بدو امر عاری از هرگونه تعینات و قبول، اما از آن جا که چنین کلامی فراتر از ادراک همه موجودات است در طی مراحل و مراتبی تنزّل پیدا کرده تا در حجاب حروف و الفاظ درآمده است تا قابل فهم برای بشر باشد و آنان مشمول فیض و رحمت الهی گردند پس قرآن مرتبه نازله کلام الهی است و مراحل بالاتر در آن پنهان است که هر یک از آنها موجوداتی مختلف و حقایقی مستقل می باشند.

امام خمینی به پیرو فلسفه صدرایی و ذوق عرفانی خود همین قول را پذیرفته و در قالب عبارات متعددی بر آن تاکید نموده است. ایشان در تفسیر سوره حمد می گویند:

«قرآن سرّ است، سرّ سرّ است... باید تنزّل کند، بیاید پایین، تا این که برسد به این مراتب نازله. حتی به قلب خود رسول الله که وارد می شد، باز تنزل بود، یک تنزلی کرده بود تا به قلب وارد می شد. بعد هم از آن جا باید نازل بشود تا برسد به آنجایی که دیگران هم بفهمند چنانچه انسان هم این طوری است. انسان هم سّر و سرّ سر است... یک وقت هم گفته می شود «عالم غیب»، «عالم ملائکه الله»، «عالم عقول» از این تعبیرات. خود آنها هم سرّ و ظاهر دارند، ظهور و بطون است؛ والظاهر و الباطن هم همین است. در همان چیزی که ظهور کرده، بطون هم هست؛ در همان بطون هم یک ظهوری هست.» (44)

امام خمینی در کتاب شرح دعای سحر بعد از بیان هدف از نزول قرآن و چگونگی کشف سرّ آن برای سالک به نقل عبارتی از ملاصدرا پرداخته و می آورد:

«صدر حکمای متالهین و شیخ عرفاء کاملین در اسفار فرماید: «بدان ای مسکین که این قرآن با هزار حجاب از نزد حق تعالی به خلق نازل شده است به خاطر آن که چشم دلها ضعیف است و دیده ها همچون شب پره از دیدن نور آن عاجزند و اگر به فرض باء بسم الله با آن عظمتی که در لوح دارد به عرش نازل می شد عرش از عظمت او گداخته می شد و از بین رفت.» (45)

ایشان در ادامه، «کتاب تکوینی الهی و قرآن ناطق ربانی نیز [را کتابی می داند که] از جهان غیب و گنجینه مکنون الهی با هفتاد هزار حجاب نازل شده است تا این کتاب تدوینی الهی را حامل گشته و نفوس برگشته زندانی در زندان طبیعت را از زندان طبع و جهنم طبیعت آزاد کند... و کسی را یارای آن نبود که ظاهر و باطن این کتاب الهی را حمل کند مگر همین اولیاء مرضیین، چنان که... در کافی از امام باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود: «کسی را نرسد که ادعا کند همه قرآن ظاهرش و باطنش نزد اوست به جز اوصیا را.» (46)

بخش چهارم: مراتب فهم قرآن

با توجه به آنچه در صفحات پیشین پیرامون ظاهر و باطن قرآن و مراد از باطن گفته شده به خوبی روشن می شود که باطن قرآن ذو مراتب بوده و دارای درجات بسیار مختلفی است و بنابر هر دو نظریه موجود در معنای باطن قرآن، ذو مرتبه بودن فهم قرآن معنا پیدا می کند چه باطن را از سنخ مفاهیم و معانی بدانیم و یا حقایقی که قرآن در مراتب تنزّل طی نموده است هر چند بنابر نظریه اخیر مراتب فهم قرآن عمیق تر و به صورت گسترده تری مطرح می شود.

1. مراتب فهم به حسب مدلول مطابقی الفاظ آیات ـ علامه طباطبائی در این باره معتقد است که اشتمال آیات قرآن بر معانی که برخی از آن مترتب بر برخی دیگر و برخی در لوای دیگری پنهان است از مسائلی است که قابل انکار نمی باشد مگر کسانی که از نعمت تدبّر محروم باشند اما همه اینها ـ به ویژه اگر قائل شویم از لوازم معنی هستند ـ از مدالیل لفظیه بوده و افراد از حیث قدرت فهم و ذکاوت و تدبّر مختلف می باشند. (47) ایشان در همین باره در جای دیگر مراتب قرآن را در طول یکدیگر و مترتب بر هم دانسته که معانی مطابقی الفاظ هستند که لفظ به حسب مراتب فهم و به دلالت مطابقی بر هر یک از آنها دلالت می کند.(48) در این مسلک برخی دیگر همچون آیت الله جوادی از ایشان تبعیت نمودند. (49)

امام نیز در موارد متعدد بر این گونه تعدد فهم و مراتب آن اشاره دارد و قرآن را کتابی می داند که برای همه طبقات قابل استفاده است و هر یک به قدر فهم و ظرفیت خود از آن بهره می جویند و عامی و عالم و فیلسوف و عارف و فقیه از آن فیض می برند. (50)

2. در کنار مراتب فهمی که از ناحیه دلالت الفاظ حاصل می شود عده ای بر مراتب فهم قرآن به حسب مراحل تنزّل قرآن و حقایق موجود در طی این مراحل، تاکید دارند امام نیز بر این معنا تصریح نمود و این مراتب فهم را نیز برای قرآن قائل است:

«[قرآن] تنزل کرده و با دست روح الامین آمده... آن هم که به قلب او وارد می شود باید نازل بشود به مراتب از این بطن به آن بطن از این حد به آن حد، تا برسد به حدّی که به صورت الفاظ درآید.» (51)

در جای دیگر دارند که قرآن آن قدر تنزیل پیدا کرده تا جایی که با این مردم در بند در چاه ظلالت مخاطبه کند. دست و زبان پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هم بسته است، نمی توانند آن را که واقعیت است برسانند مگر تنزّل بدهند. (52)

با این عبارات به خوبی روشن می شود که امام برای قرآن و فهم آن مراتب وجودی قائل هستند و فهم قرآن به حسب مراتب وجودی که دارند و حقایقی که در مراحل تنزّل پیدا نمودند متفاوت است؛ لذا ایشان در راستای رسیدن به حقیقت قرآن و درک مراتب آن و امکان فهم عمیق از آن تاکید می کنند که درک این مراتب مربوط به ادراک عقلی و برهان نیست بلکه قضیه مشاهده است آن هم «مشاهده غیبیه» مشاهده از طریق چشم و نفس و عقل و قلب نیست، بلکه تنها مشاهده با قلبی است که قلب عالم است و آن قلب نبی (صلی الله علیه و آله) است و ایشان نیز آنچه را درک کرده بودند در لفافه انتقال می دادند و برایشان انتقال همه حقایق میسور نبود. (53)

قرآن کریم بنا به تعبیر امام خمینی سفره گسترده الهی است که همه می توانند از آن بهره برند و فرد به قدر ظرفیت خود از آن استفاده می کنند اما بدیهی است که قد و اندازه این بهره برداری متفاوت است و فهم افراد از آیات الهی مراتب مختلفی را دارا می باشد.

ایشان همچنین در کتاب چهل حدیث بر این نکته تاکید می کند که قرآن تنها این قشر و پوسته نیست و اگر کسی بر همین ظاهر و صورت قرآن اکتفا نموده و به مغز و باطن قرآن نرسد به خطا رفته و به هلاکت رسیده است و این ریشه همه جهالت ها و انکار نبوت و ولایت ها می باشد. شیطان اول کسی بوده که بر ظاهر اکتفا نموده و چشم از باطن فرد بسته، زیرا به ظاهر آدم(ع) نگریست و حقیقت امر بر او مشتبه شد. او تنها به ظاهر آدم که از خاک و گل است نگاه نمود و از توجه به مقام نورانیت و روحانیت باطن آدم غفلت ورزید. (54)

طبیعی است انسان زمانی می تواند به همه مراتب قرآن دست یابد که ظاهر و باطن را بشناسد و مراتب باطن را بداند و لکن دست یابی به باطن برای انسان ها به طور مستقل ممکن نیست مگر به تبع کشف تام حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله) و متصل شدن به حقایق و معارفی که از جانب ایشان منتشر می گردد. (55)

پس امام، برای قرآن هم قائل به ظاهر است و هم باطن و برای باطن مراتب مختلفی. ایشان دست یابی به مراتب باطنی قرآن را مشروط به ایمان و مراتب تقوی می داند که در ادامه ذکر می شود.

بخش پنجم: شرائط فهم قرآن

فهم درست و کامل آیت الهی دارای شرایط و ضوابطی است که بدون آنها راه یابی به حقیقت کتاب الهی ممکن نیست. در ذیل به پاره ای از آنها که در سخنان و نوشته ای امام به آنها اشاره شده است می پردازیم:

1. طهارت باطن:

همان گونه که دست زدن به ظاهر آیات قرآن بدون طهارت و وضو جایز نیست، دست یابی به معارف و حقایق قرآن و باطن آن برای کسی که قلبش آلوده به گناهان و تعلقات بوده و با نور ایمان و عرفان به طهارت نرسیده باشد ممکن نیست. خداوند در سوره واقعه می فرماید:

(إنّه لقرآن کریم، فی کتاب مکنون، لایمسّه إلّا المطهّرون). (56)

مرحوم علامه طباطبایی در ذیل این آیه می آورد: منظور از (مسّ)، مس ظاهر نیست، بلکه به قرینه این که مراد مس قرآن است معنای واژه (مسّ)، علم به قرآن می باشد و از (مطهّرون) نیز کسانی اراده شدند که خداوند نفوس آنها را از ارجاس معاصی و آلودگی گناه پاک کرد و یا حتی معنایی فراتر از این یعنی کسانی که قلوب آنها از تعلقات غیرحضرت حق پاک گشته است و این معنای از تطهیر مناسب یا معنای مس به واسطه علم است نه طهارت از حدث و خبث که برخی گفته اند. (57)

امام در بیان مراد از آیه آن را شامل طهارت ظاهر و باطن می داند و در این باره می آورد: «کسی که بخواهد از معارف قرآن استفاده کند و از مواعظ الهیه بهره بردارد، باید قلب را از این ارجاس تطهیر کند و لوث معاصی قلبیه را، که اشتغال به غیر است، از دل براندازد؛ زیرا که غیرمطهر محرم این اسرار نیست. قال تعالی: انه لقــرآن کریم فی کتاب مکنون لایمسّه الّا المطهّرون.

چنانچه از ظاهر این کتاب و مس آن در عالم ظاهره، غیرمطهّر ظاهری ممنوع است تشریعاً و تکلیفاً، از معارف و مواعظ آن و باطن و سرّ آن ممنوع است کسی که قلبش متلوّث به ارجاس تعلّقات دنیویه است... .

غیرمومن به حسب تقوی و ایمان عامه از انوار صوریه مواعظ و عقاید حقه آن محروم است؛ و غیرمتقی و مومن به حسب مراتب دیگر تقوا، که تقوای خاصّ و خاص الخاص و اخصّ الخواص است از دیگر مراتب آن محروم است.» (58)

ایشان در کتاب شرح دعای سحر نیز بر این نکته تاکید می نماید:

«انت إذا کنت ذا قلب منوّر بالانوار الالهیه و ذا روح مستضیء بالاشعه الروحانیه، و اضاء زیت قلبک لو لم تمسسه نار التعالیم الخارجیه، و کنت مستکفیاً بالنور الباطنی الذی یسعی بین یدیک لانکشف لک سرّالکتاب الالهی، بشرط الطهاره اللازمه فی مسّ الکتاب الالهی.» (59)

«تو اگر دارای قلبی روشن به انوار خدایی و روحی پرتو گرفته از شعاع های روحانی باشی و قلبت بدون بهره گیری از تعالیم خارجی روشن شده باشد. و از نور باطنی که پیشاپیش تو در حرکت است بهره مند باشی سرّ و حقیقت کتاب الهی، به شرط داشتن طهارت لازم در مس حقایق قرآن، برای تو کشف گردد.»

2. شرح صدر

ایشان شرح صدر را به عنوان یکی از عطایایی الهی بعد از حصول معرفت به حق معرفی می کند که مفتاح گشایش فهم قرآن و تاویل آن برای سالک است. در کتاب شرح دعای سحر برترین چیزی که بر سالک به سوی حق با قدم معرفت از عالم ملکوت وارد می شود و بزرگ ترین چیزی که بر مهاجر سرزمین ستمگران از حضرت جبروت افاضه می گردد و نفیس ترین خلعتی که پس از درآوردن لباس خاکی از طرف وادی مقدس و بقعه مبارک بر او پوشانده می شود و شیرین ترین چیزی که پس از کندن درخت ملعون عالم طبیعت، از شجره مبارکه در بهشت فردوس می چشد، شرح صدر معرفی می کند.

«انشراح صدره لارواح المعانی و بطونها و سرّالحقائق و مکنونها، و انفتاح قلبه لتجریدها عن قشور التعیّنات و بعثها من قبور الهیئات المظلمات و رفضها لغبار عالم الطبیعه و ارجاعها من الدنیا الی الآخره». (60)

گشایش سینه او برای ارواح معانی و بطون آن و سرّ حقایق و مکنون آن می باشد و قلب او برای تجرید از پوسه تعینات و برخاستن از گورستان هیئتهای تاریک و دور افکندن آنها از غبار عالم طبیعت و ارجاع آنها از معانی دنیایی به آخرت است.

3. ذوق عرفانی

امام خمینی از ذوق عرفانی به عنوان یکی از شرایط فهم قرآن یاد می کند و می آورد برای فهم قرآن و معارف اسلامی نیاز به ذوق عرفانی است و ریاضات بسیار می خواهد تا انسان بتواند بفهمد که (ناجیتهُ، خدا با آدم مناجات کرد) یعنی چه؟ ایشان در همین باره اشاره دارد که در قرآن و مناجات های ائمه اطهار مملو از مسائل عرفانی است که اگر انسان از این زاویه به آن ننگرد از درک حقیقی آن بی بهره می ماند، افراد، فلاسفه و عرفان ممکن است تا حدودی به آن دست یابند لکن چون آن ذوق عرفانی لازم وجود ندارد نمی توانند آن حقایق را وجدان کنند. (61)

ایشان در جای دیگر از لوازم نگارش تفسیر، توجه به این می داند که مفسّر بداند که این کتاب، کتاب معرفت و اخلاق و دعوت به سعادت و کمال است و مفسّری که از این جهت غفلت کرد، یا صرف نظر نموده یا اهمیت به آن نداده، از مقصود قرآن و منظور اصلی انزال کتاب و ارسال غفلت ورزیده است.

سه مورد بالا در حقیقت به یک منشا اصلی ختم می شود و به یک جا برگشت می کند.

4. تدبر و تعمّق

در حدیث شریفی ذکر شده که برخی از آیات الهی را جز متعمّقان آخرالزمان نمی فهمند، این حدیث اشاره دارد که یکی از شرایط فهم و رسیدن به حقیقت معانی قرآن تعمق و تفکر در آیات شریفه است، آن هم در سایه معارف الهی و کسب فضائل و مراحل عرفانی امکان پذیر است.

«سُئل علی بن الحسین (علیه السّلام) عن التوحید، فقال: انّ الله عزّوجلّ عَلِمَ انّه فی آخرالزمان اقوام متعمّقون، فانزل الله تعالی «قل هو الله احد» و الآیات من سوره «الحدید» إلی قوله «و هو علیم بذات الصدور» فمن رام وراء ذلک فقد هلک.» (62)

از امام سجاد (علیه السلام) درباره توحید سوال نمودند، ایشان فرمودند:

«همانا خداوند عزّوجلّ می دانست که در آخرالزمان پاره ای از مردمان ژرف اندیش خواهند آمد پس خداوند تعالی (قول هو الله احد) و آیاتی از سوره (حدید) تا آیه (علیم بذات الصدور) را فرو فرستاد؛ پس هر کس فزون از آن را اراده کند هلاک شده است.»

امام خمینی در تبیین این حدیث شریف تصریح دارد که «این آیات شریفه، که توحید و تنزیه حق و بعث و رجوع موجودات در آن وارد است، برای متعمقین و ارباب فکرهای دقیق نازل شده.» (63)

خداوند در قرآن کریم نیز در آیات متعددی(64) و همچنین در روایات (65) انسان ها را به تدبّر در قرآن و آیات الهی سفارش می نماید.

5. آشنایی با زبان قرآن و وضع الفاظ برای روح معانی

از دیگر مواردی که در فهم قرآن بسیار موثر است آشنایی با زبان قرآن و طریقه تکلّم پروردگار با انسان ها است که در بخش های قبل در این باره مطالبی ذکر شد. از جمله مواردی که لازم به ذکر است توجه به وضع الفاظ برای روح معانی است.

مرحوم علامه طباطبایی در مقدمه تفسیر شریف المیزان بر این نکته تاکید می نماید که ذهن انسان پیوسته با مصادیق مادی و ملموس الفاظ سر و کار دارد و تا لفظی می شنود بر مصداق موجود حمل می کند. اما باید توجه داشت که معانی و مسماهای مادی الفاظ پیوسته در راه تغییر و تکامل است و از صورتی به صورت دیگر تبدیل می شود. زمانی واژه چراغ بر ظرف مخصوصی که مثلاً روغن و فتیله در کنار هم بود اطلاق می شود و امروز بر چراغ های الکتریکی و همچنین است در واژه ترازو و یا اسلحه که مصادیق آن بسیار تغییر کرده است.

بنابراین ملاحظه می کنیم که معنای الفاظ بعضاً آنقدر دستخوش تغییرات می شوند که تمام اجزاء معنای اول را از دست می دهند اما باز همان اسم باقی است، چرا؟ زیرا منظور اصلی، نتیجه و فایده است نه شکل و صورت شیء، مثلاً چون منظور از چراغ فایده روشنایی و از ترازو، سنجش وزن و از اسلحه دفاع در مقابل دشمن بوده و هنوز باقی است نام آنها هم باقی می باشد. همین موضوع به اندیشه مندان اجازه می دهد که تنها به فهم مصادیق عادی قناعت نکنند و پای بحث های علمی را در فهم معانی آیات باز کرده است.(66)

امام نیز در مورد آیات قرآنی، مفاهیم و واژگان قرآنی قائل به نوعی توسعه معنایی و مفهومی می شود و تصریح دارد:

إنّ الالفاظ موضوعه للمعانی العامه والحقائق المطلقه و هذه الفکره هی مفتاح المعرفه و اصل اصول فهم الاسرار القرآنیه. (67)

بدرستی که الفاظ برای معانی عام و حقائق مطلقه وضع شده اند و این تفکر کلید گشایش معرفت قرآن و ریشه اساسی فهم اسرار قرآنی است.

6. دارا بودن توان و آمادگی علمی

درست است که فهم مراتبی از قرآن و برخی از آیات آن برای همگان امکان پذیر است اما اگر بخواهیم همه آیات الهی را درست بفهمیم و به معنای حقیقی آن پی ببریم و تفسیری صحیح از آن داشته باشیم باید اطلاعات و علم ما فراخور این کتاب عمیق و هماهنگ با معارف ژرف آن باشد.

لذا بهره مندی از اطلاعات علمی و توانایی های لازم همواره مورد توجه حضرت امام بوده است و افراد ناآشنا را از ورود در تفسیر و برداشت های شخصی برحذر می دارد:

«از گفته ها و نوشته های بعضی از جناح ها به دست می آید: افرادی که صلاحیت تشخیص احکام و معارف اسلامی را ندارند، تحت تاثیر مکتب های انحرافی، آیات قرآن کریم و متون احادیث را به میل خود تفسیر کرده و با آن مکتبها تطبیق می نمایند و توجه ندارند که مدارک فقه اسلامی بر اساسی مبتنی است که محتاج به درس و بحث و تحقیق طولانی است و با آن استدلال های مضحک و سطحی و بدون توجه به ادلّه معارض و بررسی همه جانبه، معارف بلند پایه و عمیق اسلامی را نمی توان به دست آورد.» (68)

توان علمی از جمله شرایط فهم درست و صحیح قرآن و تفسیر آن می باشد، در آثار قرآن پژوهان علوم مختلفی به عنوان مقدمات و پیش نیاز تفسیر قرآن ذکر شده است، سیوطی در کتاب «الاتقان فی علوم القرآن» از پانزده علم به عنوان پیش نیاز نام می برد.(69) ایشان از علوم ادبی و عربی گرفته تا تاریخ اسلام، اسباب نزول، حدیث، فقه، عقاید و کلام و... نام می برد و جزء پانزدهم را علمی موهبتی معرفی می کند که جزء علوم اصطلاحی نیست.

امام خمینی نیز در بیان دیگری جوانان را از ورود بدون تحصیل این مقدمات نهی کرده و در تفسیر سوره مبارکه حمد می فرمایند:

«آنچه من عرض می کنم این است که اشخاصی که رشد علمی زیاد پیدا نکرده اند، جوانهایی که در این مسائل و در مسائل اسلامی وارد نیستند، کسانی که اطلاع از اسلام ندارند، نباید اینها در تفسیر قرآن وارد بشوند». (70)

بخش ششم: موانع و حجب استفاده از قرآن

بدیهی است برای دست یابی به حقایق قرآنی و برخورداری از فهم درست از قرآن علاوه بر آنچه در بحث ظاهر و باطن گفته شده و با توجه به شرائط فهم قرآن، باید از موانع و حجاب های فهم قرآن عاری بود. در خلال مباحث علوم قرآنی که کم و بیش به بحث موانع فهم قرآن اشاره شده است و آن را به گونه های مختلفی دسته بندی کرده و در فهم قرآن بر رفع این موانع تاکید کرده اند.

امام خمینی نیز همانند غزالی و ملاصدرا و دیگران (71) با توجه و اهتمام در کتاب آداب الصلاه (72) به موانع فهم اشاره می کند و به شخصی که درصدد استفاده از قرآن است توصیه می کند به آنها توجه داشت و آدابی را به کار بندد تا به فهم درست برسد، که در ذیل به آنها اشاره می کنیم.

1. حجاب خودبینی و غرور

یکی از حجاب های بزرگ حجاب خودبینی است که شخصی متعلّم خود را به واسطه این حجاب مستغنی ببیند و نیازمند به استفاده نداند.

امام این حجاب را از شاهکارهای مهم شیطان دانسته که مثلاً اهل تجوید را به همان علم جزئی قانع کند تا حَمَله قرآن را بر خود تطبیق کنند و از فهم کتاب نورانی الهی و استفاده از آن محروم مانند و اصحاب ادبیات را به همان صورت بی مغز راضی کند و اهل تفاسیر به طور معمول را، سرگرم کند به وجوه قرائات و آرای مختلفه ارباب لغت و وقت نزول و شان نزول و مدنی و مکی و تعداد آیات.(73) همچنین در جای دیگر(74) تصریح دارند مادامی که انسان در حجاب خود هست نمی تواند این قرآن را که نور است درک کند، زیرا آنها که پشت حجاب های خودبینی و نفسانی و ظلمانی که بعضها فوق بعض است لیاقت پیدا نمی کنند، (حافظ تو خود حجاب خودی از میان برخیز).

2. حجاب اصطلاحات

امام از دیگر حجاب های مانع فهم حقیقی قرآن را حجاب اصطلاحات می داند و می آورد:

اکتفا به این فهم ها حتی فیلسوف و حکیم و عارف اصطلاحی را در حجاب غلیظ اصطلاحات و مفاهیم و امثال آن محبوس می کند. (75)

3. جمود بر اقوال مفسرین

ایشان از دیگر حجاب های مانع فهم قرآن، اعتقاد به این می داند که شخص خیال کند به جز آن که مفسّرین نوشته یا فهمیده اند کسی را حق استفاده از قرآن شریف نیست و تفکر و تدبر در آیات شریفه را به تفسیر به رای، که ممنوع است اشتباه نموده اند و به واسطه این رای فاسد و عقیده باطله، قرآن شریف را از جمیع فنون استفاده عاری نموده و آن را به کلی مهجور نماید. در صورتی که استفادات اخلاقی و ایمانی و عرفانی به هیچ وجه مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به رای باشد. (76)

ایشان در عین احترام و بزرگداشت زحمات مفسرین، اذعان می دارد آنچه نوشته شده گوشه ای از معارف قرآن است و کمبودها و نقص های زیادی دارد و بیشتر نوشته ها و تفسیرها تنها از بُعد خاصی به قرآن نگاه کردند و تنها به پرده ای و لایه ای از آن دست یافتند. اما قرآن آنچه اینها نوشته اند نیست. (77)

4. آراء و عقاید فاسده

از دیگر حجاب هایی که امام از آنها نام می برد آرای فاسده و مسالک و مذاهب باطله است.

ایشان منشا آن را سوء استعداد خود شخص دانسته است که اغلب از تبعیت و تقلید پیدا می شود. و این از حجبی است که به ویژه در محجوب ماندن از قرآن موثر است. امام در مقام مثال برای این مانع از اعتقاد فاسدی که به مجرّد استماع از پدر و مادر یا بعضی از جَهَله از اهل منبر در دل راسخ شده باشد، نام می برد که این عقیده موجب حجاب بین شخص و آیات شریفه الهیه می گردد؛ و اگر هزاران آیه و روایت وارد شود که مخالف آن باشد، از ظاهرش مصروف می کند. (78)

ایشان دخالت آراء شخصی که وابسته به ذوق افراد و برخاسته از مقاصد و اعتقادات انحرافی آنان است را نادرست دانسته و موجب تفسیر به رای می داند:

«در این اواخر هم یک اشخاصی پیدا شده اند که اصلاً اهل تفسیر نیستند، اینها خواسته اند مقاصدی [را] که خودشان دارند به قرآن و به سنّت نسبت بدهند. حتی یک طایفه ای از چپی ها و کمونیست ها هم به قرآن تمسک می کنند برای همان مقصدی که دارند اینها اصلاً به تفسیر کار ندارند به قرآن هم کار ندارند. اینها مقصد خودشان را می خواهند به خورد جوان های ما بدهند به اسم این که این اسلام است... از چیزهایی که ممنوع است در اسلام تفسیر به رای است که هرکسی آراء خودش را تطبیق کند بر آیاتی از قرآن و قرآن را به آن رای خودش تفسیر و تاویل کند.» (79)

5. حب دنیا و گناه

از حجاب هایی که حضرت امام از آن به عنوان حجاب ضخیم بین انسان و معارف قرآنی یاد می کند حجاب (حب دنیا) است که به واسطه آن قلب تمام محبّت خود را صرف دنیا کند و تمام وجهه قلب دنیایی شود. و بدین واسطه از ذکر و یاد خدا غافل گردیده و از ذکر و مذکور اعراض کند. ایشان در این باره تاکید دارند هر چیز علاقه مندی به دنیا و اوضاع آن زیادت شود پرده و حجاب ضخیم تر گردد. و گاه شود که این علاقه به طوری بر قلب غلبه کند و سلطان حبّ جاه و شرف به قلب تسلط پیدا کند که نور فطرت الله به کل خاموش شود و درهای سعادت به روی انسان بسته شود.

و شاید قفل های قلب که در آیه شریفه است که می فرماید: (افلا یتدبّرون القرآن ام علی قلوب اقفالها).(80) همین قفل و بندهای علایق دنیوی باشد.(81) ... این کتاب هدایت برای متقین است (82) و کسی که قلب او غیرطاهر باشد و آلوده و غیرمطهر، محرم اسرار نیست.

بخش هفتم: فهم کامل قرآن و عالمان حقیقی به آن

بدیهی است که فهم کامل قرآن جز برای انسان کامل و اولیاء الهی ممکن نیست و افراد دیگر راهی برای دست یابی به حقیقت آن ندارند. در کتاب شریف کافی روایتی آمده از امام باقر(ع) :

«ما یستطیع احد ان یدعی انّ عنده جمیع القرآن کلّه، ظاهره و باطنه، غیرالاوصیاه»(83) هیچ کس قادر نیست که ادعا کند جمیع قرآن از ظاهر و باطن نزد اوست مگر اوصیاء الهی.

و در این باره در کلام مبارک دیگری آمده: «إنّما یعرف القرآن من خوطب به» قرآن را تنها کسانی که مخاطب آن بودند می شناسند. امام در تبیین این نکته و چگونگی امکان درک حقایق قرآن می آورد:

«محدود نمی تواند غیرمحدود را در حیطه بیاورد مگر خودش هم غیرمحدود [بشود]، انسان کامل غیرمحدود، انسان کاملی که در همه صفات غیرمحدود است و ظل ذات اقدس الهی است، این می تواند از اسلام آن طور که هست برداشت کند و از انسان آن طور که هست و از بعثت آن طور که هست و از قرآن آن طور که هست و از عالم آن طور که هست. دیگران به حسب مراتب وجودشان به حسب مراتب کمالشان برداشت هایی دارند لکن محدود است. (84)

ایشان در تبیین بیشتر این مطلب به اتحاد حقیقت قرآن و حقیقت نبی (صلی الله علیه و آله) اشاره نموده و می آورد:

«فهم عظمت هر چیز به فهم حقیقت آن است و حقیقت قرآن شریف الهی قبل از تنزّل به منازل خلقیه و تطوّر به اطوار فعلیه از شوون ذاتیه و حقایق علمیه در حضرت واحدیت است و آن حقیقت «کلام نفسی» است که مقارعه ذاتیه در حضرات اسمائیه است. و این حقیقت برای احدی حاصل نشود به علوم رسمیّه و نه به معارف قلبیه و نه به مکاشفه غیبیّه مگر به مکاشفه تامه الهیه برای ذات مبارک نبی ختمی (صلی الله علیه و آله) در محفل انس «قاب قوسین» بلکه در خلوتگاه سرّ مقام «او ادنی». (85)

ایشان دست یابی اولیاء الهی را به حقیقت قرآنی از راه اشتراک با آن ذات مقدس و به واسطه تبعیت تامه از آن حضرت و فنا در ایشان، می داند که علوم مکاشفه را بالوراثه از آن حضرت تلقی کنند و حقیقت قرآن به همان نورانیت و کمال که در قلب مبارک آن حضرت تجلّی کند به قلوب آنها منعکس شود و تنها کسی که تحمل حقیقی آن را دارد وجود شریف ولی الله مطلق علی بن ابی طالب(ع) است. (86)

ایشان در جای دیگر از قرآن به عنوان آسمانی ـ غیبی که صورت عینی و کتبی جمیع اسماء و صفات و آیات و بینات است یاد می کند که دست انسان های عادی از مقامات غیبی آن کوتاه است و جز وجود اقدس جامع «من خوطب به» از اسرار آن کسی آگاه نیست و به برکت آن ذات مقدس و به تعلیم او خلّص اولیای عظام آن را دریافت نموده اند و به برکت مجاهدات و ریاضت های قلبیه به قدر استعداد و مراتب سیر خود به پرتوی از دست یافتند. (87)

 

۱. آداب الصلاه، ص ۹ و صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۴۰۸.

۲. صحیفه امام، ج ۱۹، ص ۱۱۵.

۳. جلوه های رحمانی، ص ۲۴.

۴. آداب الصلوه، ص ۱۸۲ ـ ۱۸۳.

۵. صحیفه امام، ج ۱۹، ص ۲۲۵. شرح چهل حدیث، ص ۱۹۳: «قرآن کریم و احادیث شریفه مشحون از علم به ذات و کمالات و اسماء و صفات ذات مقدس است وملحدین اسماء را حق تعالی تغییر فرموده»

۶. صحیفه امام، ج ۱۹، ص ۲۸۵.

۷. نهج البلاغه دشتی، ص ۲۱۰، خطبه ۱۱۰.

۸. تفسیر سوره حمد، ص ۱۷۳.

۹. وسائل الشیعه، ۲۷: ۱۸۵، کتاب القضاء ابواب قاضی، باب ۱۳، ج ۲۵.

۱۰. حدائق الناظره، ۱: ۲۷ـ ۳۵. فرایدالاصول ۱: ۱۳۹ـ ۱۵۴.

۱۱. وسائل الشیعه، ۲۷: ۳ و ۲، کتاب القضاء، ابواب صفات قاضی باب ۱۳ و ۷۳.

۱۲. انوارالهدایه ۱: ۲۳۹ـ ۲۴۱. تنقیح الاصول ۳: ۱۲۴ـ ۱۲۹.

۱۳. تفسیر سوره حمد ۱۳۸ـ ۲۴۱. تنقیح الاصول ۳: ۱۲۴ـ ۱۳۰.

۱۴. آداب الصلاه، ص ۲۰۰.

۱۵. آل عمران/۷.

۱۶. نهج البلاغه دشتی، ص ۶۱۸، نامه ۷۷.

۱۷. المفردات فی غریب القرآن: ذیل واژه (حکم)

۱۸. کشف اسرار، ص ۳۲۲، ۳۲۳.

۱۹. تفسیر المیزان ۳: ص ۳۲ ـ ۵۵.

۲۰. بحارالانوار، ص ۷۵ و ۲۷۸.

۲۱. مجمع البیان ۱: ۶۸ ـ ۷۱. تفسیر القرآن (سیدمصطفی خمینی) ۱: ۱۵۷ ـ ۱۶۱. آیت الله جوادی آملی، تسنیم ۲: ۶۹ ـ ۱۰۴.

۲۲. الحکمیه المتعالیه ۷: ۴۱ روح المعانی (آلوسی) ۱: ۱۰. تفسیرالمیزان ۱۸: ۶. آلاء الرحمن (بلاغی) ۱: ۱۴۳.

۲۳. شرح چهل حدیث، ص ۳۵۱.

۲۴. معانی الاخبار، ص ۲۲ ـ معنی الحروف المقطعه ـ بحارالانوار ۸۹: ۳۷۳.

۲۵. چهل حدیث، ص ۳۵۱.

۲۶. ره عشق، ص ۲۹.

۲۷. تفسیرالمیزان ۸: ۱۶۱.

۲۸. آشنایی با علوم اسلامی (کلام)، ص ۴۶ـ ۴۷.

۲۹. آشنایی با قرآن ۱/ ۲۵.

۳۰. شرح دعای سحر، ص ۶۲.

۳۱. صحیفه امام ۲۰: ۴۰۸ ـ ۴۰۹.

۳۲. آداب الصلاه، ص ۱۹۹.

۳۳. سوره صافات، ص ۱۰۲.

۳۴. آشنایی با قرآن ۱: ۲۷ـ ۲۸.

۳۵. تفسیرالمیزان ۳: ۷۶ـ ۷۷. تفسیر سوره حمد (امام خمینی)، ص ۹۶.

۳۶. شرح دعای سحر، ص ۹۸ ـ ۹۹.

۳۷. احیاء علوم الدین ۱: ۹۹ـ۱۰۰، فتوحات مکیه ۱: ۱۵۱ و ۴: ۴۱۱. تفسیر القرآن الکریم (ملاصدرا) ۷: ۲۴۴.

۳۸. البرهان فی علوم القرآن، زرکشی ۲: ۳۰ الاتقان فی علوم القرآن، سیوطی. ۴: ۲۲۵.

۳۹. تفسیر الصافی ۱: ۳۱.

۴۰. شرح دعای سحر، ص ۹۸ ـ ۹۹.

۴۱. شرح دعای سحر، ص ۶۹ ـ ۷۰.

۴۲. رجوع شود به مقاله: راز و رمز ژرفای قرآن، موسی صدر، فصلنامه پژوهش های قرآنی عدد ۲۱ ـ ۲۲، مشهد، ۲۰ به بعد.

۴۳. احیاء علوم الدین ۱: ۲۸۰ ـ ۲۸۹. فتوحات مکیه ۱: ۱۰۸ ـ ۲۷۹، تفسیر القرآن (ملاصدرا) ۴: ۱۶۶ ـ ۶۰: ۲۲ ـ ۲۳ مفاتیح الغیب، ۵۰. به نقل از کتاب فهم القرآن، جواد علی کسّار ۱: ۳۹۰ ـ ۴۱۰.

۴۴. تفسیر سوره حمد، ص ۱۶۵ ـ ۱۶۷.

۴۵. الحکمه المتعالیه ۷: ۳۰ ـ ۳۱.

۴۶. شرح دعای سحر، ص ۹۳ ـ ۹۴.

۴۷. تفسیرالمیزان ۳: ۴۸.

۴۸. تفسیرالمیزان ۳: ۶۴.

۴۹. تسنیم ۱: ۴۰.

۵۰. صحیفه امام، ج ۱۴: ص۳۸۷.

۵۱. تفسیر سوره حمد، ۱۳۹.

۵۲. همان، ص ۱۳۶.

۵۳. همان، ص ۱۴۱.

۵۴. شرح دعای سحر، ترجمه احمد فهری، ص ۹۵ ـ ۹۶.

۵۵. آداب الصلاه، ص ۱۸۱.

۵۶. سوره واقعه، آیه ۷۷ ـ ۷۹.

۵۷. تفسیرالمیزان، ۱۹: ۱۳۷.

۵۸. آداب الصلوه، ص ۲۰۲.

۵۹. شرح دعای سحر، ص ۵۶ ـ ۵۷.

۶۰. شرح دعای سحر، ص ۳۷.

۶۱. صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۴۵۷.

۶۲. اصول کافی، ج ۱، ص ۹۱. کتاب التوحید، باب النسبه، ح ۳.

۶۳. شرح چهل حدیث ۱۹۴.

۶۴. سوره محمد/ ۲۴؛ سوره ص/۲۹؛ سوره مومنون/ ۶۸؛ سوره نساء/ ۸۲ .

۶۵. بحار ۹۲: ۳۱۶: «آیات القرآئن خزائن العلم فکلّما فتحت خزانه فینبغی لک ان تنظر فیها».

۶۶. تفسیرالمیزان ۹: ۱ و ۱۰.

۶۷. مصباح الهدایه، ۱: ۳۹.

۶۸. صحیفه امام، ج ۹، ص ۳۰۹.

۶۹. الاتقان فی علوم القرآن، ۴: ۲۱۳ ـ ۲۱۵.

۷۰. تفسیر سوره حمد، ص ۹۵ ـ ۹۶.

۷۱. احیاء علوم الدین ۱: ۲۸۰ به بعد. مفاتیح الغیب: ۵۸. الاتقان فی علوم القرآن ۴: ۲۲۶. فهم القرآن (جواد علی کسار) ۱: ۳۱۹ ـ ۳۲۲.

۷۲. آداب الصلاه، ص ۱۹۵ ـ ۱۹۷.

۷۳. آداب الصلاه، ص ۱۹۵ ـ ۱۹۷.

۷۴. صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۳۸۹.

۷۵. آداب الصلاه، ص ۱۹۵ ـ ۱۹۶.

۷۶. آداب الصلاه، ص ۱۹۹.

۷۷. تفسیر سوره حمد: ص ۹۳.

۷۸. آداب الصلاه، ص ۱۹۶ـ ۱۹۷.

۷۹. تفسیر سوره حمد: ص ۹۵ ـ ۹۶.

۸۰. سوره اعراف، آیه ۱۷۹.

۸۱. آداب الصلاه، ص ۲۰۲.

۸۲. بقره/ ۲.

۸۳. اصول کافی، ۱: ۲۲۸، ح ۲.

۸۴. صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۴۲۰.

۸۵. آداب الصلاه، ص ۱۸۱.

۸۶. آداب الصلاه، ص ۱۸۱.

۸۷. صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۹۲.



فهم قرآن از نگاه امام خمینی (ره)؛ 15 اردیبهشت 1394

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: