یک روز امام زنگ زدند و فرمودند شیر آب چکه می کند. قرار شد ساعت هشت صبح فردا بروم و آن را درست کنم. روز بعد ساعت هشت و پنج دقیقه بود که پشت در اتاق آقا بودم از ایشان اجازه گرفتم که وارد شوم شیر آب را تعمیر کنم. امام از داخل اتاق به من اجازه ورود نداده و فرمودند من گفته بودم ساعت هشت، حالا برو فردا ساعت هشت بیا.
منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد 2، صفحه 5.
راوی: حسن سلیمی.