یادداشت

وقتی آمدند روی زمین نشستند‏

زمانی که کمیته استقبال از امام در مدرسه رفاه مستقر بود چون منزل ما نزدیک‏‎ ‎‏کمیته بود مرتب با شهید رجائی در تماس بودم و دستوراتی را از ایشان می گرفتم و‏‎ ‎‏انجام می دادم. روز دوازدهم بهمن بود که شهید رجائی زنگ زد و گفت فلانی بیا اینجا‏‎ ‎‏یک پیرزنی گم شده چون من کارم زیاد است شما بیا و مشکل ایشان را حل کن (کمیته‏‎ ‎‏استقبال از امام که در مدرسه رفاه مستقر بود در آن شرایط هم دادگاه بود هم صدا و‏‎ ‎‏سیما بود هم انبار مهمات بود و هم کلانتری و...) من رفتم و چند دقیقه با این خانم‏‎ ‎‏صحبت کردم، دیدم این خانم یکی از آشناهای شهید رجایی را می شناسد. رفتم که از‏‎ ‎‏شهید رجایی شماره تلفن آن بنده خدا را بگیرم، یکدفعه دیدم وضع آنجا تغییر کرد و یک‏‎ ‎‏حالت غیرعادی به خود گرفت. شهید رجائی گفت مثل اینکه امام تشریف آوردند. ما‏‎ ‎‏هم ذوق زده از اینکه امام را می بینیم یک گوشه ایستادیم. امام وقتی وارد راهرو شدند‏‎ ‎‏چند پله که بالا آمدند همانجا روی زمین بدون فرش نشستند و چند دقیقه برای افراد‏‎ ‎‏حاضر در آنجا صحبت کردند و رفتند به اتاقشان. چند چیز در آنجا اثر زیادی روی من‏‎ ‎‏گذاشت اول اینکه امام بدون اطلاع قبلی آمدند دوم اینکه روی زمین بدون فرش‏‎ ‎‏نشستند. 

منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد 2، صفحه 74.

راوی: عاتقه صدیقی (همسر شهید رجایی).



وقتی آمدند روی زمین نشستند‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: