بعد از قضیه مدرسه فیضیه، در اول محرم امام مرا خواستند و فرمودند روحانیون را جمع کنید و به آنها بگویید که خودشان را آماده کنند، برای اینکه مسایل را بگویند ولی همه بگویند. صبح هشتم که رفتم قم تا گزارش کار را خدمت ایشان بدهم همان روز یادم هست، در حیاط نشسته بودیم که یک دسته سینه زن از قمی ها به منزل آمده بودند و نوحه می خواندند، امام فرمودند: «ببین چی می خوانند؟» آنها از همان شعرهای قدیمی که ای حسین جان کفن نداشتی و... می خواندند. امام فرمودند ببین آخر اینها شعار است که اینها می خوانند؟ هشت روز است منزل ما روضه است و این آقایان منبریها منبر رفته اند و هیچ چیزی نگفته اند، شما بروید منبر، من هم می آیم.» بعد فرمودند که من روز عاشورا می خواهم بروم فیضیه دو نفر از آقایان را بفرستید آنجا سخنرانی کنند.
منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد 2، صفحه 308.
راوی: آیت الله شهید محلاتی.