وقتی امام در فیضیه آن سخنرانی تاریخی را ایراد فرمودند که شبانه ماموران شاه ایشان را گرفتند خود ایشان در این مورد می فرمودند: «زمانی که مرا دستگیر کردند نماز خوانده بودم ولی هنوز به صبح مانده بود» که می توان اینطور استنباط کرد که ایشان نماز شب را خوانده بودند و هنگامی که دستگیر شدند هنوز اذان صبح نشده بود. امام می فرمودند: «من تکیه داده بودم، چرتم برد، لذا برای نماز وضو نداشتم. نزدیک شاه عبدالعظیم دیدم نماز دارد قضا می شود. از مامورین خواستم اجازه دهند جایی پیاده شوم، وضو بسازم و نماز صبح را بخوانم. مامورین از اینکه به من اجازه دهند پیاده شوم شدیداً می ترسیدند که مبادا مردم متوجه شوند و به اتومبیل حمله آورند. من گفتم پس اجازه دهید تیمم کنم. باز هم حاضر نشدند! گفتم پس یک لحظه ترمز کنید و اجازه دهید یک دستی به زمین بزنم و بلافاصله سوار اتومبیل شوم! با این مساله موافقت کردند و لحظه ای توقف نمودند و من پیاده شدم دستی به زمین زدم و مجدداً سوار اتومبیل شدم. آنوقت تیمم کردم و نشسته نماز صبح را به جای آوردم».
منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد 3، صفحه 50.
راوی: شیخ علی تهرانی.