یادداشت

آستینها را بالا زدند‏

یک روز بعد از ظهر به اتفاق برادرم جناب مهندس مهدی ثقفی به منزل امام در‏‎ ‎‏جماران رفتیم مدتی خدمت خانم بودیم. نزدیک غروب وقتی خواستیم مرخص شویم به‏‎ ‎‏نظرمان رسید هر طور شده خدمت آقا سلامی عرض نموده و دست ایشان را ببوسیم.‏‎ ‎‏خانم فرمودند: مانعی ندارد. بعد برای آقا که در حیاط جنبی تشریف داشتند پیغام دادند‏‎ ‎‏که آقا علی و آقا مهدی می خواهند خدمت برسند. ما به حیاطی که آقا در آنجا بودند‏‎ ‎‏رفتیم. شاید پنج الی شش دقیقه به اذان مانده بود. چون عادت آقا را می دانستیم که‏‎ ‎‏اقامه نماز اول وقت را با هیچ چیز معامله نمی کنند، تردید کردیم که خدمت ایشان‏‎ ‎‏برسیم یا نه؛ بالاخره تصمیم گرفتیم که همان دم در اتاق، سلامی کرده و دستشان را‏‎ ‎‏ببوسیم و برگردیم. به محض اینکه به در ورودی ساختمان رسیدیم آقا در را باز کردند در‏‎ ‎‏حالی که آستینها را بالا زده و معلوم بود آماده وضو هستند. همان دم در از ما به گرمی‏‎ ‎‏پذیرایی کردند و ما برگشتیم. به اخوی عرض کردم ببین، امام با این حرکت چه درسی به‏‎ ‎‏ما دادند. اولاً بیشترین احترام را به ما گذاردند و خودشان تا دم در ساختمان تشریف‏‎ ‎‏آوردند، ثانیاً با آمادگی خود برای انجام مقدمات نماز به ما غیر مستقیم گوشزد‏‎ ‎فرمودند که وقت نماز است.

منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد 3، صفحه 73.

راوی: علی ثقفی (برادر همسر امام).



آستینها را بالا زدند‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: