قبل از این کسالت اخیر امام، شبها یکی از برادران پاسدار پشت در اتاق ایشان می خوابید. یک روز از ایشان سوال کردم، شما که مدتی شبها مراقب امام بودید، خاطره ای از امام دارید؟ گفت: «بله، امام شبها معمولاً دو ساعت به اذان صبح بیدار بودند. یک شب متوجه شدم که با صدای بلند گریه می کنند، من هم متاثر شدم و شروع کردم به گریه کردن. وقتی ایشان برای تجدید وضو بیرون آمدند، متوجه من شدند. فرمودند: «فلانی تا جوان هستی قدر بدان و خدا را عبادت کن، لذت عبادت در جوانی است آدم وقتی پیر می شود دلش می خواهد عبادت کند، اما حال و توانی برایش نیست.»
منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد 3، صفحه 127.
راوی: آیت الله توسلی.