یادداشت

خیلی دوستش دارم‏

امام افراد مومن را خیلی دوست دارند. کاری ندارند بچه شان است یا غریبه است.‏‎ ‎‏در دورانی که امام از قیطریه به قم آمدند مرد جوانی به نام مشهدی علی که بیست و‏‎ ‎‏چند ساله بود در منزل امام کار می کرد و چای می داد. من خیلی زیاد می دیدم که آقا‏‎ ‎‏می گویند که من خیلی مشهدی علی را دوست دارم خیلی هم مراقبش هستم. حتی‏‎ ‎‏بعضی چیزها را از ایشان برای ما نقل می کردند، از جمله روزی امام آمدند و به من گفتند می دانید مشهدی علی به من چه گفت؟ گفتم نه، چه گفته؟ آقا فرمودند: امروز‏‎ ‎‏من صداش کردم گفتم مشهدی علی چرا اینقدر بد چای می دهی؟ تو به بعضیها که‏‎ ‎‏می آیند چای نمی دهی. مرتب به همه چای داده نمی شود و نامرتب است. به من گفت‏‎ ‎‏آقا تا شما نیامده اید چای را خوب و مرتب می دهم شما که می آیید خر تو خر می شود!!‏‎ ‎‏من دیگه نمی توانم، از دستم در میره! یعنی ایشان با خنده این قضیه را از قول مشهدی‏‎ ‎‏علی نقل می کردند و بعد می گفتند من مشهدی علی را خیلی دوست دارم. یک روز از‏‎ ‎‏ایشان پرسیدم افراد زیادی اینجا هستند، چطور شما اینجور علاقه به مشهدی علی‏‎ ‎‏نشان می دهید؟ گفتند من شبها که بیدار می شوم او مشغول نماز شب و استغاثه است و‏‎ ‎‏راز و نیاز و مناجات با خدا می کند و گریه می کند برای این من خیلی دوستش دارم.

منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد 3، صفحه 132.

راوی: زهرا مصطفوی.



خیلی دوستش دارم‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: