یادداشت

ما امرمان دست خداست‏

وقتی در مرز ماموران دولت کویت امام را شناختند قبول نکردند که ایشان به کویت‏‎ ‎‏وارد شوند. من واقعاً متاثر شدم لذا به امام عرض کردم: «چرا از نجف بیرون آمدید؟»‏‎ ‎‏فرمودند: «ما را بیرون کردند، ما را فرستادند، لکن خودمان به اختیار به کویت آمدیم.»‏‎ ‎‏دو مرتبه امام مجبور شدند به عراق برگردند. من به ایشان عرض کردم: «بروم به این‏‎ ‎‏مامور کویتی حرفی بزنم؟» فرمودند: «ابداً، حیف نیست وجهه خود را پیش این ناکس‏‎ ‎‏بفروشی؟ ما بر می گردیم ما با خدا هستیم.» امام ناراحتی مرا که حس کردند هنگام‏‎ ‎‏برگشت به عراق دو سه کلمه نصیحت کردند که «شما ناراحت نشوید برای اینکه ما‏‎ ‎‏امرمان دست خودمان نیست ما تفویض امرمان را به خدا کردیم هر چه او برای ما‏‎ ‎‏بخواهد همان خیر است».‏ ‏‏سپس حرکت کردند در حالی که من خاطر راحتی نداشتم که الآن با امام چه‏‎ ‎‏می کنند. امام هنگام ورودشان به پاریس فوراً به آقای فردوسی پور امر کرده بودند به فلانی‏‎ ‎‏یک تلفن بکنید که خیلی ناراحت است.

منبع: برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره)؛ جلد سه، صفحه 200.

راوی: حجه الاسلام مهری.



ما امرمان دست خداست‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: