یادداشت

به کسی که برای من به زندان رفته جایزه نمی دهم ‏

بعد از آزادی امام از زندان، روزی که در منزل آقای روغنی بودند، خواستم خدمت‏‎ ‎‏ایشان برسم، اما ماموران شاه تنها علما را به درون خانه راه می دادند. یکی از دوستانِ‏‎ ‎‏لبنیات فروش چند تغار ماست درست کرده بود و می خواست به اقامتگاه امام ببرد. از‏‎ ‎‏ایشان خواهش کردم، تغار ماست را گرفتم، روی سرم گذاشتم، رفتم تو و تا دو ـ سه روز‏‎ آنجا ماندم و بیرون نیامدم. در آنجا صحنه ای جالب دیدم که از یادم نمی رود. دور تا دور‏‎ ‎‏اتاق علما نشسته بودند. همه نوعاً زندان رفته بودند. آقایی رفتند جلو و با امام صحبتی‏‎ ‎‏داشتند و امام ناراحت شدند. بعد فهمیدم گفته بودند همه این علما که اینجا هستند از‏‎ ‎‏علمای مبارز و زندان رفته اند، شما توجهی به آنها بکنید. تا این را گفت دیدم آقا یک‏‎ ‎‏مرتبه با حالتی برافروخته گفتند که: «بله، آقایان مجاهده کردند، زندان رفتند. ان شاء الله‏‎ ‎‏که برای خدا کرده اند و اجرشان با خداست اما اگر کسی برای من زندان رفته است من‏‎ ‎‏جایزه نمی دهم که برای من زندان بروند ...» ‏‏‏یادم است روزی برای اعلامیه ای که از امام چاپ شده بود، پول کم آوردیم، رفتیم‏‎ ‎‏در خانۀ امام پول خواستیم. ایشان گفتند: «به من چه که من پول بدهم. پولهایی که‏‎ ‎‏می دهم برای این مصارف نیست باید مردم بدهند.» بعد پتو را بالا زدند و گفتند: «در‏‎ ‎‏اینها سهم امام است ...»‏‏ 

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد سه، صفحه 222. 

راوی: محسن رفیق دوست.



به کسی که برای من به زندان رفته جایزه نمی دهم ‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: