شبی که امام از تهران عازم قم بودند، شورای انقلاب خدمت ایشان بودند و به مناسبتی من هم در آنجا حضور داشتم. حالتی را من در امام دیدم و هیجان و شوری و یک روحیه ای که قابل توصیف نیست. به صورتی جدی؛ مثل کسی که ادارۀ انقلاب را به عده ای می سپارد و همۀ وجودش احساس مسوولیت و نگرانی است از اینکه کمترین بی توجهی نسبت به نگهداری این انقلاب شود، مشکل است آن حالت را من بتوانم تشریح بکنم. مثل مادری که فرزند عزیز خودش را به دلیل ضرورتی که دارد به کسانی می سپارد و موقتاً ترکش می کند، یک چنین حالتی را من در ایشان دیدم. به مسوولین خیلی با شدّت و حدّت خطاب می کرد که باید این انقلاب به همان صورت اسلامی اش تداوم پیدا کند و باید تمام نهادهای این جامعه عوض شود، تمام این وزارتخانه ها دگرگون بشود. یادم هست که یک نامه ای را آوردند خدمت ایشان که اگر اشتباه نکنم (آن موقع) از نخست وزیر دولت موقت بود و نامه با بسم الله شروع نشده بود، البته من از نزدیک ندیدم ولی بعد از صحبت اینطور متوجه شدم و همینطور در یک جا گفته شده بود انقلاب ایران بدون ذکر اسلامی، ایشان نامه را پاره کردند، فرمودند: «بگویید به ایشان، فلانی نامه را پاره کرد. چند بار من به شما بگویم که انقلاب اسلامی است. انقلاب کار نکرد در ایران، اسلام کار کرد در ایران.» البته آن حالات و خصوصیات و روحیات و شور و هیجان آن شب ایشان را من نمی توانم توصیف کنم فقط خود من دچار یک نوع سردی و یاس داشتم می شدم که جلسۀ آن شب روح تازه ای به من داد.
منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد 4، صفحه 33.
راوی: حجه الاسلام معادیخواه.