امام که معمولاً در جریانها کمتر نگران می شوند، در جریان انتخابات مجلس خبرگان از گوشه و کنار کشور اخبار نگران کننده ای دریافت کرده بودند. یکبار به تهران اطلاع دادند که از حزب جمهوری اسلامی و از روحانیت مبارز، کسانی خیلی زود به قم بروند. شرایط طوری بود که غیر از من کسی نتوانست برود. من هم به اعتبار شرکتم در حزب و هم به اعتبار شرکتم در شورای روحانیت مبارز و عضویت در آن شورا، آن شب به قم رفتم. قرار بود آن شب با مدرسین حوزه علمیه قم در حضور امام جلسه ای باشد (یعنی قرار بود روحانیت مبارز، جامعۀ مدرسین حوزه علمیۀ قم و حزب جمهوری اسلامی، اینها در حضور امام جلسه داشته باشند.) به منظور یکی شدن نظرهای این سه نهاد پیرامون نامزدهای انتخاباتی مجلس خبرگان، بعد از نماز مغرب و عشاء در خدمت ایشان جلسه را آغاز کردیم. یک مواردی را اتفاق نظر داشتیم و روی یک عده از نامزدها نظر یکی بود. ولی در مواردی نظرها یکی نبود. روی اصول کار صحبت کردیم. وقت کمی دیر بود، به امام عرض کردیم، که دیر است شما بفرمایید استراحت کنید، ما اینجا می نشینیم تا کار را تمام کنیم. ایشان فرمودند: «نخیر، من می نشینم تا کار تمام بشود!» و شاید تا نزدیکیهای ساعت دوازده؛ بین ساعت یازده و دوازده بود که ایشان نشستند و جلسه طول کشید تا کار تمام بشود. چون به ایشان اخباری داده بودند که عده ای می کوشند تا آرای مسلمانان و معتقدین به خط امام و انقلاب را پراکنده کنند.
منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد 4، صفحه 35.
راوی: آیت الله شهید دکتر بهشتی.