بعد از نپذیرفتن ورود ما توسط کویت به عراق مراجعت کردیم و من خودم بیش از ده ساعت رانندگی کرده بودم و کاملاً خسته و کوفته با اعصاب خراب بودم. عراق هم از پذیرفتن ما امتناع کرد. من از فرط خستگی کم مانده بود گریه ام بگیرد. به سختی خودم را کنترل می کردم و در همان حال به مامور عراقی گفتم: «قریش پیامبر اسلام را خیلی آزار دادند و وقتی هم پیامبر به طائف مهاجرت فرمود آنجا هم آزارش دادند و ناچار شد دوباره به مکه برگردد، ولی بالاخره به مدینه هجرت کرد و پیروز شد و فاتحانه برگشت. مطمئن باشید امام ما هم پیروز می شود». مرد عراقی پس از شنیدن این حرف متعجب و حیرت زده شد. امام علیرغم آن همه غربت و خستگی و سرگردانی در مرز آرم بودند.
منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد 4، صفحه 146.
راوی: حجه الاسلام ناصری.