یادداشت

یک هفته دیگر صبر کنید!‏

در سالهای 60 – 1359 بعد از سخنرانیهای بنی صدر که ایجاد توهّم نسبت به حزب الله، بالاخص شهید رجایی و شهید مظلوم دکتر بهشتی کرد، در جریان تشکیل هیات سه نفره حل اختلاف به جایی رسیدیم که در جلسه تصمیم گرفتیم نتیجه را به عرض امام برسانیم و با موافقت ایشان آن را اعلام کنیم. البته آقای اشراقی مخالفت می کرد و می گفتند هنوز زود است و ما به نتیجهٔ قطعی نرسیده ایم. گفتیم می رویم خدمت امام. سه نفری رفتیم خدمت امام. من مقداری گزارش دادم. جناب آقای مهدوی کنی و مرحوم اشراقی هم صحبت کردند. آقای کنی به امام عرض کرد که: «ما به اینجا رسیده ایم و طبق دستور شما باید نتیجه را اعلام کنیم. » من متن دستور را خواندم، اما دیدم کمی تردید دارند. عرض کردم: «اجازه بفرمایید من چند جمله را که این آقا (بنی صدر) نوشته است از روی نوشتهٔ خودش برای شما بخوانم. » فرمودند: «می دانم. نمی خواهد. بحث شده. » گفتم: «نه، اجازه بدهید دو تا جمله اش را بخوانم. » چون می خواستم نظرشان را قطعی کنند. ایشان دیگر جوابی ندادند. من شروع کردم به خواندن. دو، سه جمله خواندم. گفتم: «اینهاست. با این بیانات و با این نوشته ها و مسایلی که عرض کردیم، طبق حکم حضرتعالی ما وظیفهٔ شرعی داریم ابلاغ کنیم، مگر آنکه بفرمایید ابلاغ نکنید. در آن صورت دیگر شرعاً اشکالی بر ما نیست. » آقای اشراقی گفتند: «من فکر می کنم باز ملاقاتی با آقایان رجایی و بنی صدر باشد. ممکن است وضع تغییر کند. » امام فرمودند: «به خاطر ایشان که احتمال می دهند، باز یک هفته تاخیر بیندازید. » آقای کنی عرض کردند: «ما برای اینکه بر معلومات ایشان چیزی افزوده شود، صبر می کنیم ولی بر معلومات ما چیزی اضافه نخواهد شد. » امام تبسّمی کردند و فرمودند: «بسیار خوب. یک هفتهٔ دیگر صبر کنید. »‏‎

منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد 4، صفحه 337.

راوی: آیت الله محمد یزدی.



یک هفته دیگر صبر کنید!‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: