یک روز دایی می گفت که رفتم خدمت امام، داشتند رادیو گوش می کردند، اما نخواستند به من بگویند حرف نزن، بلکه رادیو را نزدیک گوششان گذاشتند. گاهی که ما دو سه نفری در خدمت ایشان صحبت می کنیم، ایشان به صورت اشاره به ما می گویند حرف نزنید و مستقیماً به ما نمی گویند حرف نزنید. یک وقت می بینیم بلند می شوند می روند نزدیک تلویزیون و به آن نگاه می کنند و ما متوجه می شویم که صحبت هایمان موجب شده است که ایشان نتوانند از تلویزیون استفاده کنند.
منبع: برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد یک، صفحه 7.
راوی: زهرا مصطفوی.