بارها می شد که من وارد اتاق می شدم به طوری که امام مرا نمی دیدند. می دیدم که امام به زانو روی زمین نشسته اند و پسرم علی روی دوششان سوار است و با امام دارد بازی می کند. خیلی دلم می خواست از آن صحنه ها و لحظه ها فیلم یا عکس بگیرم امّا می دانستم که امام نمی گذارند. صمیمیّت و صداقت امام با بچه ها و مادرم خیلی عجیب بود.
منبع: برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد یک، صفحه 16.
راوی: سید احمد خمینی.