تازه مکلّف شده و شب خوابیده بودم که آقا با اخوی وارد شدند. خیلی سرحال و خوشحال بودند. پرسیدند: «نماز خوانده ای؟» من فکر کردم چون الآن آقا سرحال هستند، دیگر نماز خواندن من هم برایشان مساله ای نیست. گفتم: «نه». ایشان به قدری تغییر حالت دادند و عصبانی شدند که ناراحتی سراسر وجودشان را فراگرفت و من خیلی ناراحت شدم که چرا با حرف و عملم مجلس به آن شادی را تلخ کردم.
منبع: برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد یک، صفحه 19.
راوی: فریده مصطفوی.