یادداشت

زدند روی دست من‏

وقتی که بچه بودم نانم را داخل کاسه ماست زدم و خوردم. همینکه می خواستم بزنم‏‎ ‎‏توی ماست، انگشتم به ماست خورد. آقا زدند روی دست من. خیلی کوچک بودم،‏‎ ‎‏6ـ5 سالم بود؛ یعنی آقا متوجه شدند که من ناراحت شدم و دستم را کشیدم کنار، دست‏‎ ‎‏مرا گذاشتند توی دهانشان و گفتند: «من از دست تو بدم نمی آید، اما باید سر سفره ای که‏‎ ‎‏جمع نشسته اند دقت داشته باشیم که قاشق هست برای ماست». یعنی در نظافت خیلی‏‎ ‎رعایت می کنند، در عین سادگی.

منبع: برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد یک، صفحه 32.

راوی: زهرا مصطفوی.



زدند روی دست من‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: