وقتی امام را به ترکیه تبعید کردند و عمویم (آیت الله پسندیده) می خواستند خدمت آقا به ترکیه بروند، درب منزل ما آمدند و از پشت در گفتند می خواهم با خود خانم صحبت کنم که اگر بخواهند پیغامی بدون واسطه برای آقا داشته باشند، بگویند و مادرم ناچار شدند سلام کنند. بعد یادم است که به من گفتند که ناراحت هستند چون اولین سلام را به نامحرم در نبودن آقا کرده اند و گفتند: حالا اگر آقا راضی نباشند چه؟ البته این را بگویم که امام در مورد کار واجب و ضروری حرفی ندارند که البته باید به طور جدی صحبت کرد، نه اینکه دور هم بیخودی بنشینند و سلام و علیک کنند.
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد یک، صفحه 39.
راوی: زهرا مصطفوی.