یادداشت

شما بروید پیش مهمانها‏

یک روز مادرم مهمان داشتند. مهمان حالا یا سرزده آمده بود و یا بالاخره کارها درست و‏‎ ‎‏آماده نبودند. یادم است خانم با دستپاچگی می خواستند شیرینی و میوه ای جور کنند. آقا‏‎ ‎‏گفتند: «نه، شما بروید، شما بروید پیش مهمانها» و پشت سر آن هم به طرف سماور‏‎ ‎‏رفتند. آن موقع سماور ذغالی بود و خیلی هم سخت می گرفت. آقا این قدر سماور را‏‎ ‎‏تکان دادند تا بگیرد و چایی جور کردند و تشریفات چیدند و نگذاشتند خانم، مهمانها را‏‎ ‎‏تنها بگذارند و بیایند اتاق دیگر کار کنند.

«برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد 1، صفحه 63»

راوی: زهرا مصطفوی.



شما بروید پیش مهمانها‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: