یک سال قبل از رحلت ایشان در 13 / 3 / 67 ایشان زنگ زدند، گفتند که ناراحتم. گفتم: درد سینه دارید؟ گفتند: «نه». گفتم: ناراحتی شما چیه؟ گفتند: «خیلی احساس ضعف می کنم». فشار را گرفتیم دیدیم سقوط کرده و نوار گرفتیم، دیدیم تغییر نکرده است. سرم وصل کردیم و معاینه هم چیز جدیدی را نشان نداد. نوار چیز جدیدی را نشان نداد و بعد از سرم وصل کردن، ایشان احساس دردی در شکم شان کردند. من اولین فکری که کردم این بود که رگ بزرگ شکم، آئورت پاره شده یا دارد پاره می شود چون در افراد مسن این احتمال وجود دارد یا اینکه... .به هر جهت در این جریان ها بودیم که درد شکم شان شدت گرفت. ما در آن زمان برادران دیگری را به کمک طلبیدیم؛ مثل آقای دکتر فاضل و آقای دکتر زالی متخصص گوارش. آنها تا داشتند می آمدند خیلی جالب است که ایشان حاج احمدآقا را صدا کردند. اصولاً در مراحلی که حالشان خیلی بد می شد حاج احمدآقا را همیشه صدا می کردند. حاج احمدآقا هم در اطراف بودند، تشریف آوردند. من یادم هست که در اینجا یک توصیۀ جالبی کردند که در خاطراتم نقل کرده ام. به فرزندشان گفتند که: «خانم را مواظب باشید که بعد از من به ایشان بد نگذرد».
«برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد 1، صفحه 67»
راوی: حسن عارفی.