اصلاً در دوران زندگی امام من تاکنون ندیدم یک مرتبه با یک کسی بلند صحبت کنند؛ یعنی اسم یک کارگرشان را سبک نمی بردند. همیشه اسم را با خوبی می بردند یا یک چیزی به آن اضافه می کردند و مثلاً اگر آنها کسالت پیدا می کردند به آنها سرکشی می کردند، مثلاً به در اتاقشان می رفتند. در می زدند و می گفتند: «بتول خانم حالت چطور است؟ حالت خوب شده؟ تب داشتی دیشب». از اتاقشان می آمدند بالای سر این و از او احوالپرسی می کردند، سراغ این را می گرفتند و همین، خیلی باعث خوشحالی کارگران می شد.
«برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد 1، صفحه 86»
راوی: صدیقه مصطفوی.