یادداشت

ببخشید شما را زحمت دادم‏

یک روز در حیاط نشسته بودم که یکی از خدمتکاران با عجله و خوشحال آمد و گفت:‏‎ ‎‏حاجی خوشا به سعادتت، خوشا به حالت! گفتم: چه شده است؟ گفت: آقا برایت هدیه‏‎ ‎‏فرستاده اند. گفتم: آخر ما چه قابلیتی داریم؟ خدمتکار، هدیه امام را به من داد. هدیۀ امام‏‎ ‎‏یک عبا بود. عبایی که از زمان طلبگی شان مانده بود. لای یک کاغذ کادوی قشنگ‏‎ ‎‏پیچیده و با چسب چسبانده بود. این قدر محبت داشتند. البته نه تنها به من، بلکه به همه.‏‎ ‎‏هر کس کاری برای آقا انجام می داد چند مرتبه به او می گفتند: «ببخشید شما را زحمت‏‎ ‎‏دادم. از شما تشکر می کنم. خیلی معذرت می خواهم».‏‎

«برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد 1، صفحه 91»

راوی: رحیم میریان.



ببخشید شما را زحمت دادم‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: