یادداشت

وقتی که نامه را خواندند متاثر شدند‏

یک روز صبح بود ساعت هشت، معمولاً ساعت هشت خدمت امام می رسیدیم و ایشان‏‎ ‎‏را معاینه می کردیم، فشار می گرفتیم و احوال پرسی می کردیم و آنهایی که کشیک نبودند‏‎ ‎‏می رفتند. آن روز کشیک من نبود. من کشیکم را تحویل دیگران دادم و رفتم. به بیمارستان‏‎ ‎‏که رسیدم دیدم سیستم پیجینگ به من اطلاع داد به وسیله گیرنده ای که در جیبم بود که‏‎ ‎‏سریع با شمارۀ فلان تماس بگیر. من هم با ماشینی که در اختیارم بود سریع خدمت امام‏‎ ‎‏آمده دیدم ایشان درد قفسه صدری گرفته ـ درد قلبی گرفته ـ البته درمانهایی شروع شده‏‎ ‎‏بود. درمان را ادامه دادیم و ایشان الحمدلله خوب شدند. هر وقت امام ناراحتی پیدا‏‎ ‎‏می کرد در جستجوی علت بودیم و طبیب اصولاً باید دنبال علت بگردد. بالاخره از این‏‎ ‎‏طرف و آن طرف فهمیدیم ساعت هشت صبح که من خدمت ایشان بودم و بعد از‏‎ ‎‏خدمتشان مرخص شدم بعد از من یک نامه ای به ایشان داده می شود. بعلاوه یک پولیور‏‎ ‎‏بافتنی. امام نامه را می خوانند، می بینند از یک خانمی است که دردمند است و یادم نیست‏‎ ‎‏بچه اش شهید شده یا شوهرش شهید شده ولی به هر جهت آن خانم محترم در نامه ای‏‎ ‎‏نوشتند من هر باری که این دانه ها را در روی این بلوز زدم یک صلوات فرستادم و یک‏‎ ‎دفعه امام را دعا کردم. امام وقتی این نامه را می خوانند تحت تاثیر عاطفی شدید قرار‏‎ ‎‏می گیرند و همان باعث می شود که ایشان درد قفسه صدری و درد قلبی بگیرند.

«برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد 1، صفحه 131»

راوی: حسن عارفی.



وقتی که نامه را خواندند متاثر شدند‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: