وقتی امام از قیطریه به قم تشریف آوردند مردم زیادی در منزل ایشان در قم اجتماع کرده بودند صبح که من به منزل امام آمدم، مرحوم حاج آقا مصطفی گفتند: شما بیایید و در این اتاقی که امام نشسته اند، بنشینید. عدۀ معدودی را در این اتاق راه می دادند، به این خاطر که اگر یکی از علما آمد، جایی برای نشستن ایشان در آن اتاق باشد. مردم زیادی در داخل و بیرون منزل اجتماع کرده بودند و اتاق ها هم خیلی شلوغ بود. امام که آمدند و احساس کردند اتاق خلوت است، چیزی گفتند که من متوجه نشدم و سپس در کنار در اتاق نشستند و مردم هم بدون معطلی دستهای امام را بوسه باران می کردند. مردم از اتاق دیگر وارد شدند و شروع به کوبیدن در اتاق کردند. امام در روبرو را دیدند و چشمشان به من افتاد و فرمودند: «این در را باز کن». من در را باز کردم و مردم ریختند داخل، یکی به من گفت. چرا در را باز کردی؟ گفتم: امام امر فرمودند، من هم در را باز کردم. او دوباره در را بست و مردم نیز شروع به کوبیدن در کردند. مجدداً امام متوجه در شدند و خطاب به من فرمودند: «اینجا را حکومت نظامی کرده اید؟ هیچ کس نباید از این خانه ناراضی بیرون برود، زود در را باز کنید». من در را دوباره باز کردم. اما دوباره برای بستن در آمدند وقتی امام این را دیدند، گفتند: «همه تان بروید، لازم نیست کسی اینجا باشد، بگذارید مردم راحت باشند.» همان موقع در برای بار سوم باز شد و مردم به داخل اتاق آمدند و با امامشان دیدار کردند.
«برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد 1، صفحه 133»
راوی: لطفعلی فقیهی.