یادداشت

مردم تا وقت نماز شب می آمدند‏

در قم منزل ما روبروی منزل امام بود. در سال 42 یادم هست وقتی مامورین رژیم، امام را‏‎ ‎‏دستگیر کردند و به زندان برده و بعد از 24 ساعت آزاد کردند، وقتی امام تشریف‏‎ ‎‏آوردند، در منزلشان ازدحام زیادی شده بود. امام می خواستند استراحتی بکنند و شام‏‎ ‎‏بخورند، دعوت کردیم و ایشان منزل ما آمدند. یک استانبولی پلوی ساده ای داشتیم،‏‎ ‎‏امام نشستند دور سفره، شام خوردیم. آن موقع من کوچک بودم، یادم است وسطهای‏‎ ‎شام بودیم که دیدم پاشنۀ در چوبی را مردم درآورده و می خواستند داخل حیاط منزل ما‏‎ ‎‏شوند و شام ما نصف کاره ماند. بعد از یک مدت که جلوی در را گرفتیم دیدیم که ملت از‏‎ ‎‏روی دیوار بلند بالا آمدند و وارد حیاط شدند. که مجبور شدند امام را نزدیک پنجره ای‏‎ ‎‏بیاورند و ایشان نشستند و چون پنجره بلند بود، یک تخت هم زیر پنجره گذاشتیم و مردم‏‎ ‎‏می آمدند و دست امام را می بوسیدند و می رفتند و این برنامه تا موقع نماز شب امام ادامه‏‎ ‎‏داشت. دیگر به زور مردم را کنار زدیم و گفتیم که امام می خواهند نماز بخوانند و‏‎ ‎‏خسته اند.‏‎

«برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد 1، صفحه 135»

راوی: فرزند شهید فضل الله محلاتی.



مردم تا وقت نماز شب می آمدند‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: