در موقع غائله مدرسه فیضیه من در بیت امام بودم. خبر آوردند که الآن کماندوها می ریزند به خانۀ امام. بعضی از دوستان به عنوان دلسوزی درب خانه امام را بستند. یکی آمد به امام گفت، در خانه بسته شده است. امام که فهمید در خانه اش را بسته اند بلند شده و فرمودند: «بچه ها و طلابی که بچه های من هستند آنها کتک بخورند و من اینجا ساکت بنشینم؟» ایشان در خانه را باز کردند. مرحوم آقای لواسانی آمد امام را گرفت، بغل کرد که امام حرکت نکند. امام، آقای لواسانی را کنار زد و گفت: «باید در خانه باز باشد و هر دو درب هم باز باشد». آنگاه امام آرام گرفت.
«برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد 1، صفحه 137»
راوی: محمد رضا توسلی.