یادداشت

به مردم فشار نیاورید‏

در اواخر اقامت امام در نجف خبر رسید گروهی از ایران به دستور شاه آمده اند امام را‏‎ ‎‏ترور کنند. ما احساس وظیفۀ شرعی کردیم که باید امام محافظت بشود و بر این اساس در‏‎ ‎‏حدود هفت هشت نفر از برادران بودیم که تصمیم گرفتیم هر شب همراه امام به حرم‏‎ ‎‏برویم. همینطور موقعی که ایشان می روند به درس، همراهشان باشیم. شب اول بود. امام‏‎ ‎‏که آمدند به طرف حرم، ما هم به دنبال ایشان حرکت کردیم، چند قدمی که راه رفتیم،‏‎ ‎‏سرکوچه رسیدیم، امام برگشتند و فرمودند: «برگردید» و البته آن شب ما یک مقدار‏‎ ‎‏خودمان را عقب کشیدیم، و امام رفتند، اما پیغام دادیم به امام که ما احساس وظیفۀ‏‎ ‎‏شرعی می کنیم، شما چه مایل باشید، چه مایل نباشید ما چون واجب می دانیم بر‏‎ ‎‏خودمان، دنبال شما خواهیم آمد. و این مساله را ادامه دادیم تا اینکه در شب هایی که‏‎ ‎‏حرم بسیار شلوغ می شد و ایرانی هایی که می آمدند برای زیارت، هجوم می آوردند‏‎ ‎‏دست امام را ببوسند، احیاناً امام در فشار قرار می گرفتند. ما می آمدیم که یک مقداری‏‎ ‎‏راه را باز کنیم. بارها شد که امام فرمودند ـ در همان میان جمعیت فرمودند ـ فشار نیاورید‏‎ ‎به مردم، و ما را کنار می زدند که مردم آزاد باشند، و به مردم بی احترامی نشود.‏‎

«برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد 1، صفحه 144»

راوی: علی اکبر محتشمی پور.



به مردم فشار نیاورید‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: