اولین باری که امام را زیارت کردم دو روز بعد از آن بود که وارد تهران شدند. [وقتی وارد شدم] سلام کردم و دستشان را بوسیدم و نشستم. به چهرۀ امام که نگاه کردم احساس کردم خیلی خسته اند. امام در آن یکی دو روز که تشریف آورده بودند. خیلی خسته شده بودند. عرض کردم: شما خیلی خسته اید. امام فرمودند: «بله، من احساس می کنم که تمام وجودم خسته است. ما در سنین بالا هستیم و شما جوان، از این رو احساس خستگی نمی کنید.» عرض کردم ان شاءالله با تشکیل حکومت اسلامی، هم از خودتان و هم از ملت اسلام رفع خستگی خواهد شد امام تبسم خاصی کردند.
«برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد 1، صفحه 145»
راوی: مهدی امام جمارانی.