یک بار با تعدادی زیادی از دانش آموزان و همکلاسی هایمان به قصد زیارت امام به جماران رفتیم. اما متاسفانه متوجه شدیم که امام ملاقات ندارند. بچه ها سروصدای زیادی می کردند که می خواهند امام را زیارت کنند. به طوری که برادران پاسدار از دست ما کلافه شده بودند، چون نمی توانستند ما را کنترل کنند. در همین حال مرحوم اشراقی در حالیکه می خندیدند بیرون آمدند و به برادران پاسدار گفتند که وقتی امام علت سروصدا را پرسیده و شنیده اند که عده ای از دانش آموزان می خواهند ایشان را ببینند، گفتند: «آنها را اذیت نکنید و بگذارید داخل شوند». ما باورمان نمی شد و از شدت خوشحالی اشک می ریختیم. همۀ آنهایی که آنجا بودند متعجب ما را نگاه می کردند. رفتیم داخل حسینیه. امام آمدند و خانم امام هم آمدند. بچه ها وقتی امام را دیدند، شروع به گریه کردند.
«برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد 1، صفحه 153»
راوی: ندارد.