خانمی از آبادان به قم آمده بود، حاجتی داشت و می خواست به حضور امام برسد. او که به هر دری زده و موفق نشده بود خود را به امام برساند، ناچار شد نامه ای نوشته و به دست امام برساند. من از این که او چگونه این نامه را به دست امام رسانده بود، متعجب بودم. این نامه درست هنگامی به دست امام رسید که عدۀ زیادی از مسئولین در اتاق منتظر ملاقات با ایشان بودند. امام در زیر نامۀ این خانم مرقوم فرمودند: «تا این زن را نزد من نیاورید، من بیرون نمی آیم و با کسی ملاقات نمی کنم.» دست اندرکاران بیت، در میان ازدحام جمعیت به سختی توانستند آن زن را پیدا کنند و به حضور امام ببرند.
«برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد 1، صفحه 159»
راوی: ندارد.