یادداشت

با کمال احترام برخورد می کردند‏

آنقدر روح مردمی امام بالا بود که با همۀ گرفتاریها و مسئولیت هایی که داشتند گاهی‏‎ ‎‏افراد می آمدند خدمت ایشان و از دعوای خانوادگی حرف می زدند. یک روز جوانی آمد‏‎ ‎‏در دفتر امام و در حالیکه لبهایش را به هم دوخته و اعتصاب غذا نموده بود، از ما تقاضای‏‎ ‎‏ملاقات با امام را کرد. هر چه دوستان اصرار کردند حاضر نشد مطلب خود را بگوید و‏‎ ‎‏اعتصاب خود را بشکند. می گفت باید این ملاقات به تمام معنی خصوصی باشد و شما‏‎ ‎‏اگر در آن اتاق بیایید حرف نمی زنم. موضوع به امام گزارش شد. با اینکه واقعاً کار‏‎ ‎‏خطرناکی بود که یک جوان تنها و بدون شناسایی با امام دیدن کند اما امام پذیرفتند. این‏‎ ‎‏جوان رفت خدمت امام و گفت به من بگویید که من که هستم و از کجا آمده ام و به کجا‏‎ ‎‏می روم. با اینکه موضوع او خیلی پیش پا افتاده بود اما امام با کمال احترام با او برخورد‏‎ ‎‏کردند.

«برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد 1، صفحه 160»

راوی: محمد علی انصاری کرمانی.



با کمال احترام برخورد می کردند‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: