شاید دو یا سه ماه قبل از ارتحال امام بود که خدمت آن بزرگوار رسیدیم. مشغول ادای نماز بودند. ما در اتاق استراحت و عبادت امام به حضورشان رسیدیم. ساعت یک بعد از ظهر بود و امام در حال نماز. وقتی از حاج احمد آقا پرسیدیم چطور امام این موقع، نماز را به جا می آوردند ـ چون از وقت اذان گذشته بود ـ ایشان در پاسخ گفت: امام در حال به جا آوردن مستحبات نماز هستند. این اولین باری بود که امام را در این حال می دیدم. خواستم جلو بروم و عرض ادب کنم. اما امام در چنان حال روحانی قرار داشتند که چنین جراتی را به خود ندادم. پس از پایان نماز خدمت ایشان رفتم و دربارۀ قطعنامۀ 598 و ادامۀ کار و وضع جبهه ها و جنگ با امام صحبت کردم. امام در پایان صحبتها فرمودند: «من پس از نماز به همۀ شما پاسداران دعا می کنم و همیشه سعی دارم که این کار را فراموش نکنم». صحنۀ عجیبی بود. امام را فارغ از همۀ دردسرها و مشغله های سیاسی و نظامی می دیدم. آن هم با طمانینه و آرامشی که تنها در مومنین خاص خدا دیده می شود.
«برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد 1، صفحه 169»
راوی: محسن رضایی.