پس از پیروزی انقلاب یک عده از مجروحین انقلاب هنوز در بیمارستانها بودند که به آنها آنطور که باید و شاید رسیدگی نمی شد. امام با گزارشی که خدمتشان دادیم از مسائل آنان مطلع می شدند و مرتباً به مرحوم آقای دکتر سامی که وزیر بهداری دولت موقت بود تذکر می دادند که مشکلات آنها رفع بشود. بر اثر پیگیری امام تحرکاتی در سطح بیمارستان ها شد و وضع مجروحین قدری بهتر شد. بعد از مدتی یکی از مجروحین بیمارستان بانک ملی شکوائیه ای در روزنامه ای نوشت (شاید برادرش آن مطلب را نوشته بود) و استمدادطلبی کرده بود. وقتی امام این را در روزنامه خواندند با ناراحتی بلند شده و فرمودند هر طور شده این فرد را پیدا و مشکلش را برطرف کنید. از طرف دفتر امام با من تماس گرفته و گفتند فوراً به قم بروم. وقتی خدمت ایشان رسیدم، دیدم خیلی ناراحت هستند و با لحن نگرانی گفتند: یک مجروحی کمک خواسته و گفته مرا اعزام کنید. فوراً او را اعزام کنید. یکی از اعضای بیت که روزنامه را از دست امام گرفته بود نقل می کرد چهرۀ امام از ناراحتی برافروخته شده بود که چرا یک مجروح وضعش به این صورت مانده که در روزنامه استمداد می کند که مرا اعزام کنید. ما هم فوراً ترتیب اعزام او را دادیم.
«برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد 1، صفحه 180»
راوی: مهدی کروبی.