یادداشت

برای آن نامه که نوشتم چه کردید؟‏

من در لرستان بودم که از طریق رادیو شنیدم، امام حکم مسئولیت بنیاد شهید را به بنده‏‎ ‎‏محول فرموده اند. هنوز بنیاد شهید تاسیس نشده بود. وقتی به تهران برگشتم به بیت امام‏‎ ‎‏رفتم. همزمان با تشرف من به محضر امام، برادر بزرگوارمان آقای هاشمی رفسنجانی هم‏‎ ‎‏وارد شدند. آقای رسولی به من گفتند: قصد دارید جداگانه به نزد امام بروید؟ بنده گفتم‏‎ ‎‏خیر. و آقای هاشمی نیز همین را گفتند و با هم رفتیم حضور امام. به مجرد اینکه‏‎ ‎‏نشستیم، وضع حال امام هم آن روزها از نظر کسالت قلبی شان خیلی رضایت بخش نبود،‏‎ ‎‏تازه از بیمارستان قلب آمده بودند در عین حال با آن وضع خاصی که داشتند رو کردند به‏‎ ‎‏آقای هاشمی و فرمودند: «شورای انقلاب و شماها برای موضوع فلانی چه کاری‏‎ ‎‏کردید؟» و از من اسم بردند و فرمودند: «برای آن نامه ای که من نوشتم چه کاری کردید؟»‏‎ ‎یعنی مساله این قدر در ذهن امام بود که در دو، سه روزی که نامه را نوشته بودند، مجدداً‏‎ ‎‏تا چشمشان به یک عضو شورای انقلاب و بنده که بنا بود مسئول بنیاد شهید باشم افتاد،‏‎ ‎‏فرمودند: «برای این امر چه کار کردید؟» بعد شروع کردند و یک توضیحاتی در مورد این‏‎ ‎‏قضیه فرمودند که حالا پنج سال گذشته و جزئیاتش در خاطرم نیست که باید اینکار‏‎ ‎‏بشود، یک عده ای که جانشان را از دست داده اند، باید زندگی شان این طور باشد،‏‎ ‎‏آینده شان چنان باشد و یک شرح کوتاهی در چند کلمه داده و مجدداً روی قضیه تکیه‏‎ ‎‏کردند. این گویای اهمیت مساله بود و همان موجب شد به اینکه زمانی که جلسۀ بعدی‏‎ ‎‏شورای انقلاب تشکیل شد، برادرمان آقای رفسنجانی و دیگران به بنده گفتند، شما به‏‎ ‎‏جلسۀ شورای انقلاب بیایید و خواسته هایی را که دارید ارائه دهید.

«برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد 1، صفحه 187»

راوی: مهدی کروبی.



برای آن نامه که نوشتم چه کردید؟‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: