خانمی در تبریز به من گفت که پسر من در دست عراقی ها اسیر بوده و اخیراً شنیدم که پسر اسیرم را شهید کرده اند. آمدم به شما بگویم که به امام بگویید از بابت بچه های ما ناراحت نباشد، ما سلامتی امام را می خواهیم. خدمت امام که این را گفتم، آن چنان قیافۀ ایشان متغیر شد و اشک از چشمشان آمد که دیدن آن حالت ایشان، انسان را متاثر می کرد.
منبع: برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد 1، صفحه 203.
راوی: سید علی خامنه ای.