یادداشت

چرا تا به حال اطلاع نداده اید؟‏

حدود سالهای 31 و 33 مرحوم پدرم به بیماری سختی مبتلا شد و دکتر معالج تقریباً از‏‎ ‎‏بهبودی ایشان مایوس شده بود و ما به دلیل نبودن امکانات بیشتر و دسترسی به‏‎ ‎‏دکترهای دیگر در شدت ناراحتی و نگرانی از وضع ایشان به سر می بردیم؛ تا اینکه‏‎ ‎‏نیمه شبی درب خانه ما به صدا در آمد در را که باز کردیم امام را با دکتر مدرسی دیدم که‏‎ ‎‏در آن وقت مهمترین دکتر قم بود. فوراً از حال پدرم پرسیدند و با راهنمایی حقیر وارد‏‎ ‎‏منزل شدند. در تمام مدتی که دکتر پدرم را معالجه می کرد که در حالتی شبیه اغماء بود،‏‎ ‎‏امام دم در ایستاده بودند و به پدرم می نگریستند معلوم شد خطر رفع شده. امام پس از‏‎ ‎‏تفقد زیاد و سوالاتی که از زندگی ما کردند تشریف بردند. فردای آن روز معلوم شد که‏‎ ‎‏عصر روز قبل امام به حجرۀ طلبه های محلاتی در مدرسۀ فیضیه رفته و سراغ پدرم را که‏‎ ‎چند روز ایشان را ندیده بودند گرفته بودند و چون از بیماری ایشان و نبودن دکتر معالج‏‎ ‎‏مورد اعتماد مطلع شده بودند به شدت ناراحت شده و با لحن ملایمی آنها را توبیخ کرده‏‎ ‎‏بودند که چرا تا به حال به من اطلاع نداده و فکری برای ایشان نکرده اند، و از همانجا به‏‎ ‎‏جستجوی مرحوم دکتر مدرسی پرداخته و همان شب ایشان را به منزل ما آورده‏‎ ‎‏بودند.‏‎

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد یک، صفحه 244.

راوی: هاشم رسولی محلاتی.



چرا تا به حال اطلاع نداده اید؟‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: