سال آخر، تقریباً ماههای آخر عمر شهید اندرزگو که به عراق رفته بود پیش امام. وقتی برگشت، گفت: امام جلوی من چیزی نگفتند اما پشت سر من به آقایان گفته بودند که اگر چیزی کمبود دارم یا خانه ندارم، برایم جور کنند تا زن و بچه من در آسایش باشند. خیلی خوشحال بود و می گفت خوشم آمد. حتماً من پیش امام ارزش دارم که این حرف را پشت سر من زده و توی روی من نگفته. می گفت: من هم به رفقایم گفتم به امام بگویید من همه چیز دارم و به چیزی احتیاج ندارم. خاطر امام جمع باشد. به من رسیدگی می شود از طرف آقایان.
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد یک، صفحه 255.
راوی: همسر شهید علی اندرزگو.