یادداشت

آنطور که می گویند نیست‏

یک روز خدمت امام بودم ایشان فرمودند: «از تهران کسی را مستقلاً فرستادند پیش من‏‎ ‎‏که بیاید اینجا و علیه مرحوم مطهری و مرحوم شریعتی ـ البته این دو بزرگوار هر دوشان‏‎ ‎‏آن روزها حیات داشتند ـ حرف بزنند. من آقای مطهری را می شناسم و می دانم آقای‏‎ ‎‏مطهری چطور فکر می کند. آوردند کتاب مساله حجاب را گذاشتند روی میز من و گفتند‏‎ ‎‏آقا! این کتاب جنوب تهران را هم بی حجاب کرد. در صورتی که من این کتاب را خوانده ام‏‎ ‎و این کتاب جنوب تهران را بی حجاب نکرده بلکه خیلی ها را به حجاب نزدیک کرده و‏‎ ‎‏اسلام شناسی شریعتی را پهلوی من آوردند و گفتند که علیه مقدسات اسلامی است (به‏‎ ‎‏نظرم اسلام شناسی چاپ مشهد بود) من نخواستم آنجا به آنها جواب داده باشم، گفتم‏‎ ‎‏این کتاب قطور است، آن قسمتش که مشخصاً شما می گویید این مسائل درش هست به‏‎ ‎‏من نشان بدهید. یک جایی به من نشان دادند که من دیدم آنطوری که اینها می گویند‏‎ ‎‏نیست. البته ممکن است سلیقه خاصی را اعمال کرده باشد که من قبول نداشته باشم ولی‏‎ ‎‏آنطوری که اینها دارند رویش تبلیغ می کنند و به عنوان یک چیز مخالف در حدی که باید‏‎ ‎‏علیه آن موضع گرفت مطرح می کنند، نیست».‏‎

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد یک، صفحه 293.

راوی: محمود دعایی.



آنطور که می گویند نیست‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: