در طول تقریباً چهار ـ پنج سال گذشته، چندین بار امام در این بیمارستان [بقیه الله جماران] بستری شدند و یک بار شاید به مدت یک ماه بستری بودند و ما هیچ موقعی ندیدیم که امام طلب مرگ از خدا بکنند، ولی این بار (بیماری اخیر) بنده سه مرتبه از ایشان شنیدم که خبر مرگ خود را می دادند. یک بار موضوعی پیش آمد که امام فرمودند: «خدا به من مرگ بدهد». بار دیگر وقتی بود که امام می خواستند دستشویی بروند و چون توان نداشتند که خودشان بروند، من و یک نفر دیگر زیر بغل امام را گرفتیم و ایشان را به دستشویی بردیم. ایشان از آن غیرت والایی که داشتند، این امر خیلی برایشان سخت و نگران کننده بود. لذا طلب مرگ از خدا کردند. من عرض کردم: «خدا نکند. خدا ما را مرگ دهد و شما ان شاءالله زنده باشید و این پرچم را به دست امام زمان(عج) بسپارید». امام فرمود: «نه، حالا دیگر مرگ من رسیده، ان شاءالله مرگ من رسیده، ان شاءالله » که ما خیلی ناراحت و نگران حال امام شدیم. و شاید این دعای امام بود که مورد استجابت قرار گرفت و دعای 50 میلیون عاشق دلباخته اش که برای بهبودیش دعا می کردند، مستجاب نشد.
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد یک، صفحه 298.
راوی: مصطفی کفاش زاده.