یادداشت

در اوج درد آرام بودند‏

من در خیلی مواقع کنار امام بودم، بخصوص مواقعی که ایشان کسالت داشتند. موقعی که‏‎ ‎‏دکترها می آمدند آمپول به ایشان بزنند، می گفتند آمپول باید در رگ زده شود که طبیعتاً‏‎ ‎‏یک دردی دارد و آدم یک تکانی می خورد. ولی حتی این را دیدم که ایشان هیچ تغییری‏‎ ‎‏در حالتشان دیده نمی شود؛ یعنی همین طور ایشان ذکر می گفتند آرام، بدون اینکه صدا‏‎ ‎‏شنیده شود. حتی یکی از دکترها نقل کرده بود که من وقتی ایشان را معاینه می کردم‏‎ ‎‏متوجه می شدم که درد شدیدی داشت، مخصوصاً، به چهره امام نگاه می کردم ببینم که‏‎ ‎‏ایشان در موقع این درد چه می کنند. چنان ایشان نگاهشان آرام بود و با لبشان ذکر‏‎ ‎‏می گفتند که هیچ فرقی بین آن وقتی که من معاینه می کردم و یا نمی کردم در ظاهر ایشان‏‎ ‎‏معلوم نبود. دکتر گفته بود یقین دارم مواقعی هست که ایشان یک ارتباطی برقرار می کنند‏‎ ‎‏و این مثلاً مواقعی بود که ایشان از اینجا کنده شدند، ولی من خودم خوب شاهد بودم‏‎ ‎‏ایشان در مواقع کسالت، با اینکه کسالت شدید بود و تمام صورت ایشان عرق نشسته بود‏‎ ‎‏در اثر ناراحتیها؛ ابرو خم کردن یا به هم کشیدن ابرو را در ایشان ندیدیم.‏‎

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد یک، صفحه 305.

راوی: زهرا مصطفوی.



در اوج درد آرام بودند‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: