یادداشت

برای هر نماز، عمامه می گذاشتند‏

امام در شدیدترین لحظات کسالت و در فراز و نشیب هایی که در دوران کسالت و بعد از‏‎ ‎‏عمل داشتند، مهمترین مساله ای که کاملاً مشهود بود و مد نظر ایشان قرار داشت، فقط‏‎ ‎‏انجام عبادت بود. آن هم نه به صورتی که بشود با لغات وصف کرد. فقط دیدنش‏‎ ‎‏بزرگترین درس و زیباترین خاطره ای است که در ذهن هر شخصی می توانست بماند.‏‎ ‎‏بسیار عاشقانه و خالصانه؛ که کاملاً مشهود بود. ایشان با وجود خستگی و کسالتی که‏‎ ‎‏داشتند تمام آدابی را که می خواستند رسماً در مقابل مردم ظاهر شوند، اینها را انجام‏‎ ‎‏می دادند، با یک دقت مشتاقانه. این نکاتی که گفته می شود خیلی کمتر از آن چیزی است‏‎ ‎که آدم دیده است، چون قابل بیان نیست و در این زمینه حتی در حال خستگی و حالت‏‎ ‎‏درد، برای ادای نماز شب در همان ساعاتی که معلوم بود سالها بدنشان آمادگی پیدا کرده‏‎ ‎‏است، در همان ساعات اطرافیان را صدا می کردند تا مقدمات کار را برای انجام نماز‏‎ ‎‏شب فراهم کنند. حتی از همان شبهای بعد از عمل، که این موضوع برای ما خیلی‏‎ ‎‏تعجب آور است که یک شخص با آن کسالت، چنین کاری را با این همه دقت انجام دهد و‏‎ ‎‏این چیزی جز عشق و اخلاص که نهایتش آن حالت جذبه و کشش را ایجاد می کند،‏‎ ‎‏نمی تواند باشد و واقعاً پوشیدن آن لباس سفید پاک و گذاشتن عمامه و سایر مقدماتی که‏‎ ‎‏گفته شد، اینها همه اش هر کدام خاطره ای است. کلاً دیدن هر لحظۀ قیافه ملکوتی امام،‏‎ ‎‏واقعاً برای ما خاطره است.‏‎

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد یک، صفحه 324.

راوی: مسعود دوایی.



برای هر نماز، عمامه می گذاشتند‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: