یادداشت

برو پس بده‏

روزی مشهدی حسین که خادم منزل امام در نجف بود، به من می گفت: «یک دفعه‏‎ ‎‏رفتم مرغ خریدم. وقتی آمدم، آقا مرا دیدند و گفتند چی گرفتی؟ وقتی فهمیدند چه‏‎ ‎‏خریده ام، فوراً گفتند برو پس بده، برگردان». ‏‏‏ما از قضایا خیلی تعجب می کردیم. آخر ما که تقصیر نداشتیم. جاهای دیگر و‏‎ ‎‏منازل دیگران را هم دیده بودیم و چشمهایمان به جاهای دیگر بود، به همین دلیل‏‎ ‎‏تعجب می کردیم و این رفتار امام برای ما تازگی داشت. 

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 85.

راوی: عبدالعلی قرهی.



برو پس بده‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: