یادداشت

یک کیلو را برگردان‏

در نجف که بودیم یک روز امام سرما خورده بودند. دکتر آمد و ایشان را معاینه کرد‏‎ ‎‏و به من گفت: دو کیلو لیمو برای امام بخرید. من هم رفتم و فراهم کردم. قیمت آن هم‏‎ ‎‏ارزان بود، کیلویی پنجاه فلس. وقتی برگشتیم امام فرمودند: «میوه خریدی؟» گفتم:‏‎ ‎‏ «بله، دو کیلو خریده ام.» فرمودند: «من گفتم یک کیلو» عرض کردم: «آقا شما‏‎ ‎‏سرماخوردگیتان طول می کشد، یک کیلو که چیزی نمی شود.» فرمودند: «نخیر، یک کیلو‏‎ ‎‏را برگردان.» گفتم: «آقا، من صندوقهای آن بندۀ خدا را به اسم شما به هم ریختم و او‏‎ ‎‏هیچ چیزی نگفت حالا اگر برگردانم عصبانی می شود.» فرمودند: «باید برگردانی.»‏‎ ‎‏گفتم: «چشم.» .

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 86.

راوی: حجت الاسلام فرقانی.



یک کیلو را برگردان‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: