من پیراهنی از امام دیدم که به ایشان گفتم خوب است بدهم روزنامه ها عکس این پیراهن را چاپ کنند؛ این پیراهن ظاهراً آستینش کوتاه بوده، مادرم هم خواسته بود که حرام نشود و در ضمن تکّه لباس را هم از بین نبرند لذا تکّه ای از وسط بازوی آستین را بریده بودند بعد یک تکّه، تقریباً چهار انگشت به جایش دوخته بودند، اما نه رنگش رنگ آن پارچه بود و نه جنسش، لباس نو بود و سفید تترون اما آن پارچه چلوار بود (طبیعتاً رنگ چلوار هم با تترون فرق دارد) یکی دو تکّه از وسط دوخته بودند و خیلی ناهماهنگ بود. من وقتی نگاه کردم به امام گفتم بدهید عکسش را در روزنامه بیندازند که ببینند لباس شما چه جور لباسی است. آقا گفتند: «نه هیچ عیبی ندارد.» گفتم: «من که نمی گویم عیبی دارد. ولی خوب، یک خورده ناهماهنگ است. گفتند: «نه، خیلی خوب است دست به آن نزن بگذار باشد، خیلی خوب است».
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 88.
راوی: زهرا مصطفوی.