در مدت توقف در کربلا در سال 45 ما مهمان امام بودیم و روزهای اول ورود به نجف اشرف نیز اطلاعی از وضع غذا و مسوولین تهیّه غذا نداشتیم تا اینکه پس از چند روز امام ضمن مسوولیتهای دیگری که به عهدۀ اینجانب بود مسوولیت تدارکات خانه را نیز به من محول فرمودند و این بدان جهت بود که از خانواده و نزدیکان ایشان جز مرحوم شهید حجهالاسلام والمسلمین آقای حاج آقا مصطفی خمینی کسی نزد ایشان نبود. ما که مامور تهیه و تدارک مایحتاج منزل بودیم، نخست آشپزی کرده و هر روز با خادم خانه برای خرید به بازار «حویش» که نزدیک منزل امام بود می رفتیم و مایحتاج آن روز را تهیه نموده و تحویل آشپز می دادیم. روزهای اوّل یکی دوبار از امام پرسیدم ناهار چه می خورید و یا شام چه میل می کنید؟ و آقا هم چیزی می گفتند و ظاهراً بار سوم بود که امام مانند همیشه با همان صراحت و قاطعیت فرمودند: «از این به بعد دیگر راجع به غذا و شام و ناهار از من چیزی نپرسید و هرچه خواستید درست کنید، من هم مانند شما هرچه بود می خورم!» و عملاً نیز تا مدتی که من در خدمت ایشان بودم و حتی قبل از آن و بعد از آن نیز چنانچه کم و بیش اطلاع دارم این شیوه را در زندگی داشته و معمولاً در مورد غذا و کم و کیف آن اظهارنظر نکرده و نمی کنند، اگرچه در مورد نظافت و جهات بهداشتی آن حساسیت خاصی دارند.
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 93.
راوی: حجت الاسلام رسولی محلاتی.