وقتی که مادرم صحبت می کنند، ما می فهمیم زندگیشان خیلی در فشار گذشته است. چون امام هم مقید بودند و هم خیلی احتیاط کار، حتی شهریه هم نمی گرفتند. مادرم می گوید که قبای آقا را وقتی کهنه و پاره می شد برمی داشتم تکه تکه می کردم و از آن لباس بچه می کردم. یا تمام کتهای شما را از قسمتهای پایین قباها می دوختم، و یا لباستان وقتی خیلی پاره می شد پول می دادم پارچه چیت می خریدم. اینها نشان می دهد که زندگیشان چقدر سخت بوده است. اما امام معتقد بودند که بس است و همین قدر کافی است.
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 98.
راوی: زهرا مصطفوی.