یادداشت

نتوانستم جلوی آن را بگیرم‏

گاهی امام ساعت ده یا یازده شب زنگ می زدند که خدمت ایشان برسم. وقتی‏‎ ‎‏خدمت ایشان می رسیدیم می فرمودند: «این شیر آب چکه می کند و من نتوانستم جلوی‏‎ ‎‏ آن را بگیرم شما ببینید چرا چکه می کند.» ناراحتی ایشان برای مصرف بیهوده آب بود که‏‎ ‎‏ بی جهت مصرف می شد لذا ما به هر صورت که بود واشری می آوردیم و جلوی چکه را‏‎ ‎‏می گرفتیم که ایشان با خیال راحت بخوابند و اگر هم گیر نمی آمد فردا صبح در اولین‏‎ ‎‏فرصت این کار انجام می شد. 

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 105.

راوی: مصطفی کفاش زاده.



نتوانستم جلوی آن را بگیرم‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: