امام پس از بازگشت از مرز کویت به هتلی وارد شدند که بسیار مدرن بود. مرکز خارجیها بود. گارسونهای هتل همه به زبان انگلیسی صحبت می کردند. هنگام شام شد، آمدند پرسیدند آقا برای شام چه سفارش می دهند؟ امام فرمودند: «نان با قدری ماست، خودم هم کشمش همراه دارم!» شب که امام خواستند به خاطر گرد و غبار و خستگی راه به حمام بروند به احمد آقا گفتم بگویید حوله ای فراهم کنند. امام فرمودند: «لازم نیست، حوله های همین حمام خوب است.» با اینکه عرض کردم چه افرادی در آن هتل رفت و آمد می کردند.
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 115.
راوی: حجهالاسلام سید محمود دعایی.