یک روز رفتم روزنامه ها را به آقا بدهم ایشان در حیات قدم می زدند. فرمودند: «برو بگذار داخل اطاق.» رفتم و گذاشتم و برگشتم. موقعی بود که پشت سر امام قرار گرفتم. سعی کردم آهسته آهسته پشت سر ایشان راه بروم تا وقتی که ایشان دور می زنند به دفتر برگردم ولی از آن جایی که امام هرگز حاضر نبودند کسی پشت سر ایشان راه برود ایستادند و به من فرمودند: «بفرمایید بروید.»
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 126.
راوی: سید رحیم میریان.